چکیده:
سبک بیانی قرآن به گونه ای است که ارائه معانی و مفاهیم ژرف آن جز با افزودن عبارت های تفسیری مقدور نیست. از این رو با همه تلاشی که نویسندگان و مترجمان نموده اند، بازهم پاسخگوی خوانندگان نیست. دلیل این امر، وجود آیات مجملی است که دلالتشان روشن نیست. بنابراین مترجمان برای تبیین برخی آیات، افزوده های نمایان شده ای در ترجمه خویش به کار برده اند. اغلب این افزوده ها با استناد به تفاسیر و کتاب های سبب نزول یا مباحث کلامی و اصولی انجام شده است. مقاله حاضر افزوده های تفسیری برخی از آیات سوره های کهف و مریم را از شش مترجم معاصر «الهی قمشه ای، خرمشاهی، صفارزاده، فولادوند، مشکینی و مکارم» با توجه به تفاسیر و روایات موجود تحلیل و بررسی می نماید. در این زمینه ابتدا آیات و ترجمه آن استخراج گردیده و سپس نظریه های تفسیری برای تبیین کار مترجم آورده شده است و در پایان نیز تحلیل و بررسی بر اساس تفاسیر در هر آیه انجام گرفته است.
The expressive style of the Qur’ān is in such a way that presenting its deep meanings and concepts is not possible except by adding exegetical phrases to them. In order to explain some verses، the translators have used manifested addenda in their translation. These addenda have often been made with reference to commentaries، books concerning the occasions of revelation، or theological (kalāmī) and doctrinal (uṣūlī) discourses. The present article has analyzed and reviewed the exegetical addenda to some verses of Sūrat al-Kahf and Sūrat al-Maryam by six Qur‘ān translators: Ilāhī Qumshi’ī، Khuramshāhī، Ṣaffārzāda، Fūlādvand، Mishkīnī، and Makārim Shīrazī with respect to the existing interpretations and traditions. In this respect، first، the verses and their translations are extracted، then the exegetical theories for explaining the translator’s task are set forth، and finally، the analysis and review is performed on the basis of the interpretations of each one of the verses. In the meantime، Mishkīnī’s translation is found to be in the highest harmony with interpretations and ideological contentions.
خلاصه ماشینی:
در این زمینه ابتدا آیات و ترجمۀ آناستخراج گردیده و سپس نظریههای تفسیری برای تبیین کار مترجم آورده شده است و درپایان نیز تحلیل و بررسی براساس تفاسیر در هرآیه انجام گرفته است.
در مقابل،دلایل موافقان ترجمۀ قرآن چنین است: 1-ترجمۀ سورۀ حمد توسط سلمان برای ایرانیان و ترجمۀ سورۀ مریم برایپادشاه حبشه و ترجمۀ نامههای حضرت محمد صلی الله علیه و اله که حاوی آیات قرآن بود،درزمان پیامبر اسلام انجام پذیرفته و ایشان با هیچ یک از آنها مخالفت نکردند.
ما در این مقاله افزودههایی را که مترجمان(الهی قمشهای،خرمشاهی،صفارزاده،فولادوند،مکارم و مشکینی)در ترجمههایشان از قرآن در برخی ازآیات سورههای کهف و مریم ذکر نمودهاند،از لحاظ ضرورت بیان آنها وموافقت یا عدم موافقتشان با آرای مفسران و حتی المقدور از روایات بررسیخواهیم کرد.
2 تحلیل و بررسی مفسران دربارۀ مصادیق رحمت خداوند به موسی علیه السلام که مرحوم آیة اللهمشکینی در افزودۀ دوم به کار برده است،اقوال مختلفی دارند.
آیۀ پنجم {/أولئک الذین أنعم الله علیهم من النبیین من ذریة آدم و ممن حملنا مع نوح و من ذریةإبراهیم و إسرائیل و ممن هدینا و اجتبینا إذا تتلی علیهم آیات الرحمن خروا سجدا و بکیا/}(مریم58/) ترجمۀ الهی قمشهای:اینان(که از زکریا تا ادریس اوصافشان یاد شد)همانرسولانی هستند که خدا از میان همۀ اولاد آدم و اولاد آنان که با نوح در کشتینشاندیم و اولاد ابراهیم و یعقوب و دیگر کسان که هدایت کرده و برگزیدیم،آنهارا به لطف و انعام خود مخصوص گردانید(و حال آنها در بندگی چنان است)کههرگاه آیات خدای رحمان برآنها تلاوت شود با گریۀ(شوق و محبت)رویاخلاص برخاک نهند.