چکیده:
همه عاشق انگاری یا باور به سریان عشق در همه موجودات و مراتب هستی، هم در آرا ابن سینا و هم در اندیشه سهروردی به چشم می-خورد. شیخ الرئیس دو تعریف از عشق بیان می کند که در یکی تنها کمال اخذ شده و در دیگری علاوه بر کمال، ادراک نیز ملحوظ شده است. بنا بر تعریف نخست، هیچ موجودی از شمول عاشقی بیرون نیست، هر چند بیش تر اشیا به عشق خویش عارف نیستند. این عشق شامل دو گونه عشق طبیعی و ارادی است. عاشقی در تعریف دوم به موجودات ذی شعور اختصاص دارد. این عشق به سبب ذو مراتب بودن ادراک و اشتمال آن بر ادراک حسی، خیالی، وهمی، ظنی و عقلی ذو مراتب است. ابن سینا شریف ترین مرتبه عشق ارادی را که متوقف بر ادراک عقلی است، عشق اختیاری یا عقلی یا نطقی خوانده است و مراتب پایین تر را عشق حیوانی می نامد. شیخ عشق ارادی بدون دخالت قوه ناطقه را به مثابه گناه و بیماری تلقی کرده است. شیخ اشراق به تعاریف ابن سینا وفادار و قائل به عشق فراگیر در دو گونه ارادی و طبیعی است و با زبان نمادین عشق عقلی را به تصویر کشیده است. وی از عشق به تاریکی ها سخن گفته است و چنین عشقی را برابر با شقاوت می داند.
خلاصه ماشینی:
"عشق در معنایی که ادراک ضمن آن ملحوظ است،همواره با لذت همراه است؛زیرا از یک سو،معشوق از جهت معشوقیت برای عاشق خیر است و مورد ادراک نیز واقع میشود(ابن سینا،1400 ه،ص 416-417؛همو،1379 ب،ص 626)،از دیگر سو لذت به معنای ادراک خیر ملایم است(همو،1379 ب،ص 587،590؛همو،3631،ص 17).
2 (1)-غزالی زیبایی را یکی از اسباب دوستی و محبت برمیشمارد(غزالی،1387،ص 574-575؛همو،بیتا،ص 256) (2)-پیشینه نگاه مرضی به عشق نزد زکریای رازی و جاحظ و چالش میان آنها و مولوی را بنگرید به:فرامز قراملکی،1391 ب،ص 301-331 شیخ الرئیس عشق ارادی را برحسب متعلق اراده چهارگونه میداند:1-اراده مطلوب حسیهمچون لذت؛2-اراده مطلوب وهمی خیالی مانند غلبه؛3-اراده مطلوب ظنی،یعنی خیر مظنون؛4-اراده مطلوب عقلی که این قسم اخیر،به معنای طلب خیر حقیقی محض است و اینگونه طلب،اختیار نامیده میشود.
استدلال فصل هفتم معطوف به عشق همه موجودات به خیر مطلق استکه از جهتی عشق غریزی است(ابن سینا،1400 ه،ص 393)و اکثر اشیا عارف به این عشق نیستند(خالی از درک)ولی برخی از عشاق هم آن را درک میکنند؛مثلا نفوس ملکی همواره عاقل و عاشقعلت اولی و خیر مطلقاند(همان،ص 396).
گزارش همهعاشقانگاری شیخ اشراق سهروردی مسئله عشق را از ابعاد گوناگون در حکمه الاشراق و بسیاری از آثار سینوی2خود همچونتلویحات،مشارع،پرتونامه،کلمه تصوف،لمحات به نحو مصرح مطرح کرده و در رسالههایی چونمونس العشاق(سهروردی،1380 ج،ص 267-292)و فی حاله الطفولیه3(همان،ص 251-266)نیز به شکلنمادین درباره عشق سخن گفته است.
عشق نفس به جهان نور که مبدأسعادت است،به عشق عقلی شیخ الرئیس بازگشت دارد و عشق انسان به عالم جسمانی که موجبشقاوت است،مصداق همان عشق حیوانی مطرح شده در آموزههای شیخ الرئیس است که در قانون بهعنوان بیماری مورد بررسی قرار گرفته و در رساله عشق نیز چنین عشقی گناه و سزاوار سرزنش تلقیشده است(ابن سینا،2005 م،ص 286-287؛همو،1400 ه،ص 387)."