چکیده:
واژه «تعمق» در منابع لغوی و روایی کهن، برخلاف تصور رایج، بار معنایی نکوهیده ای دارد و واژه شناسان آن را مشتمل بر مفهوم زیاده روی و مبالغه دانسته-اند. از همین رو، در روایات ائمه اهل بیت(ع) از آن به مذمت یاد شده و از ارکان کفر به شمار رفته است. حتی دسته ای از محدثان بزرگ نیز مفهوم افراط، غلو و زیاده روی را از آن برداشت کرده اند؛ مع الوصف گروهی از دانشمندان بر اثر غفلت از معنای واقعی تعمق و مذموم بودن آن، در فهم روایات مربوط برداشت-هایی ناصواب پیدا کرده اند.
خلاصه ماشینی:
دو نقطه عطف در تحولات روشهای تفسیری دکتر محمد رضا ستودهنیا1 زهرا فقیهی2 چکیده {IBتفسیر قرآن کریم در دو دوره بر اثر ورود علوم بشری به دنیای اسلام برجستگیخاصی پیدا کرد که در این مقاله به بررسی ویژگیهای تفسیری و مقایسه آنهاپرداخته میشد:یکی قرن چهارم و پنجم با ترجمه کتب یونانی و ایرانی به زبانعربی در دوره خلافت عباسی و دیگر قرن چهاردهم و پانزدهم بر اثر رنسانس ونوزایی علمی و ورود علوم غربی به دنیای اسلام.
روش تفسیر روایی:تفاسیری که تا سه قرن اول هجری نگاشته شده،بیشتر به نقل احادیث و اقوال پرداختهاند و از ارائه هر نظر استقلالی در تأیید یا ردّمضمون و سند روایات خودداری کردهاند و از آنچه بیش از هرچیز بدان اهتمام و توجهداشتند حفظ گنجینه احادیثی بود که در این زمینه در اختیار داشتند و در این خصوصهم تنها به آیاتی پرداختند که درباره آنها روایاتی نقل شده است.
گرایشهای تفسیری در قرن چهارم و پنجم تألیفات و آثاری که از این پس در حوزه تفسیر شکل گرفتند،به لحاظ مهارتی کهمؤلفان آنها در فنون مختلف علمی داشتند،رنگ همان علوم را به خود گرفتند وگرایشهای علمی با اهداف خاص،بهتدریج جایگزین تفسیر روایی شدند که برخی ازمهمترین آنها به این قرار است: الف.
درگذشته مفسران گرایش زیادی به استفاده کردن از اصطلاحات علوم و فنون از خودنشان میدادند؛از همین روی تفاسیر غیرمأثور،بیشتر به کتابهای فلسفی و عرفانیمانند بود؛امّا در قرن چهاردهم سبک پیچیدهگویی از رونق افتاد و به سادهنویسیگرایید؛زیرا در تفاسیر این قرن،تنها فهمیدن آیات هدف نیست،بلکه فهماندن وخشنودی مخاطبان نیز مورد توجه بوده است.