چکیده:
محمود بن مسعود بن مصلح فارسی کازرونی اشعری شافعی، مشهور به قطبالدین شیرازی، که در قرن هفتم و در اوج تسلط قوم مغول بر ایران زندگی میکرد، از شاگردان خواجه نصیرالدین طوسی و صدرالدین قونوی است.
اندیشههای سیاسی وی در مورد انسان مدنی و سیاسی و چیستی سیاست و منشأ و مراتب آن و نیز در مورد انواع جوامع سیاسی و طراحی و ترسیم یک نظام سیاسی مطلوب و دولت و عوامل ثبات و پایداری آن حائز اهمیت است.
قطبالدین با ابداع و تصویر یک دستگاه فلسفی منظم و منسجم تمام دیدگاههای سیاسی خود را بر آنها مبتنی کرده است. وی عالم هستی را عالمی میداند که دارای اعتدال و انتظام است و در همه اجزا و عناصر سلسله مراتب رعایت شده است. از نظر وی اگرچه در عالم سماوی و عالم عقول چنین اعتدال و انتظامی تکوینا برقرار است، اما در عالم ارضی و عالم کون و فساد باید با تشکیل نظم سیاسی مطلوب حاصل از عقل و شرع و استقرار دولت فاضله و نیز در راستای تأمین مصالح افراد جامعه به رواج فضائل، خصوصا فضیلت عدالت پرداخت تا در نهایت، عالم ارضی نیز اعتدال و نظم و انتظام عالم بالا را کسب کند.
وی در مباحث دولت، با اعتقاد به حاکمیت حکمت و تعقل سیاسی و رعایت شریعت و دیانت، اصول سیاست یک دولت را در امور زیر دانسته است: حصول معرفت کافی از افراد، گروهها و طوائف جامعه و استعدادها و شایستگیها و تخصصهای آنها، رعایت عدالت در حق آنان در جهت شایسته سالاری، تنبیه مجرمان به منظور حفظ امنیت مردم و دولت و تألیف و تلطیف قلوب مردم برای همدلی و همکاری لازم بین دولت و ملت. وی همچنین شرایط حفظ سیاست و امارت را در بناگذاری آن بر تعقل، حکمت، مشورت و تطبیق امور با شریعت میداند.
خلاصه ماشینی:
"لازمه چنین سیاستی، از سویی آن است که سیاستهای خرد و کلان و خطمشیها، راهبردها و رویکردهای سیاسی ـ چه از نهادهایی که ماهیتا سیاسی هستند و چه نهادها، وزارتخانهها و مؤسسات غیرسیاسی اما دارای جهت سیاسی ـ برای اصلاح رفتار، افکار و عقاید مردم اتخاذ شود و از سوی دیگر، نهادهای مناسب اجرایی برای به فعلیت رساندن و نهادینهکردن آنها در جامعه سیاسی، لازم است؛ به همین علت، وی سیاست را اشرف صناعات میداند:و اشرف این صناعات سیاست است و از این جهت صاحب این صناعت استخدام سایر صناع کند (قطبالدین شیرازی، درةالتاج، مشکوة، ص130).
وی با مدنی بالطبع دانستن انسان در بقاء نوع خود و وجود گرایش به همنوع، سیاست را از باب اصلی دانسته که قوام عالم به آن است و از آن طریق میان افراد و اجتماع تألف و تعاون ایجاد میشود تا بدان وسیله به تأسیس نظام بپردازد و سایر صناعات را به استخدام خود درآورد (قطبالدین شیرازی، درةالتاج، مشکوة، ص130).
قطبالدین در مباحث دولت خود، با اعتقاد به حاکمیت حکمت و تعقل سیاسی و رعایت شریعت و دیانت، اصول سیاست یک دولت را حصول معرفت کافی از افراد، گروهها و طوایف جامعه و استعدادها و توانمندیها و شایستگیها و تخصصهای آنها و رعایت عدالت در حق آنان در جهت شایستهسالاری و دو اصل تنبیه مجرمان به منظور حفظ امنیت مردم و دولت و تألف مردم برای همدلی و همکاری لازم بین دولت و ملت دانسته است."