چکیده:
چرا بسیاری از درگیریها در جهان سبب شگفتی ما میشوند؟آیا ما در ارتباط با این تغییرات ناگهانی نیاز به سیستمهای هشداردهنده داریم؟چرا ما به هزاران دانشمند درصدها آزمایشگاه تخصصی پول میدهیم تا به گردآوری دادهها با تحلیل روند مسائل بپردازند؟ امروز اغلب در مورد اثرهای ناخواستهء نوسازی تحت عنوان«جهانی شدن»که سبب از بین رفتن بسیاری از ساختارهای دیرپای اجتماعی است میخوانیم و میشنویم. فروپاشی ناگهانی جوامع بدون آمادگی قبلی به ما ضربه میزنند.مثلا فروپاشی جمهوری دموکراتیک آلمان،شوروی سابق و انفجار دشمنیها در یوگسلاوی سابق را میتوان به عنوان نمونه ذکر کرد.همهء فروپاشیها،کشمکشهای اجتماعی و جنگها اتفاقی و ناگهانی نیستند،بلکه گسترش آنها پیشینهای طولانی و پیچیده دارد،ولی ما فقط هنگام بروز از وجود آنها آگاه میشویم. در ارتباط با مسائل اجتماعی نیز به گونهای میتوان به این مسئله پرداخت.گالتونگ اخیرا به این مسئله در ارتباط با آسیبهای اجتماعی پرداخته و معتقد است،اندیشهء نهفته یا همان هشدار قبلی شبیه به هشدار در ارتباط با زلزله یا هر فاجعهء طبیعی دیگر و یا هشدار در مورد تشخیص بیماریهای سرطان یا روانپریشی است که در مرحلهء اول پیشگیری میکنیم و اگر به علت اینکه هشدار به موقع نبود و موفق نشدیم آنگاه درمان را به کار میگیریم،در صورتی که میدانیم همواره درمان پرهزینهتر از پیشگیری است. پروفسور اتسلندر در مقالهء حاضر با بیان این مطالب به بررسی این قضایا در ارتباط با دانش اجتماعی پرداخته و معتقد است که در دانش اجتماعی،به کارگیری و بهرهبراری از آن نیز میبایستی از نظریههای مناسب استفاده کرد.وی تفسیری نهادینه و نظاممند از روندهای اقتصادی،سیاسی و اجتماعی و همچنین از بین بردن فاصلهء بین علم و سیاست را مطرح میکند
خلاصه ماشینی:
"آیا هنوز جوامع ما مهارشدنیاند؟ موفقیت یا عدم موفقیت علم در ایفای نقش هشداردهنده نوشتۀ پیتر اتس لندز1 ترجمۀ فرشتۀ وزیری نسب کرمانی،اسماعیل مردانی گیوی چکیده چرا بسیاری از درگیریها در جهان سبب شگفتی ما میشوند؟آیا ما در ارتباط با این تغییرات ناگهانی نیاز به سیستمهای هشداردهنده داریم؟چرا ما به هزاران دانشمند درصدها آزمایشگاه تخصصی پول میدهیم تا به گردآوری دادهها با تحلیل روند مسائل بپردازند؟ امروز اغلب در مورد اثرهای ناخواستۀ نوسازی تحت عنوان«جهانی شدن»که سبب از بین رفتن بسیاری از ساختارهای دیرپای اجتماعی است میخوانیم و میشنویم.
اما آیا این بدین خاطر است که نهادهای پیشبینی خیلی تخصصی هستند و به قدر کافی میان رشتهای نیستند؟آیا دادهها غلطاند یا روشها متناسب با هدفها نیستند؟ بگذارید نکتهای را خاطرنشان کنم:من فرض میکنم که در تمام موارد ذکر شده دادههای مربوط وجود داشته است،اما به دو کمبود اساسی زیر باید اشاره کنم: 1-تفسیر دادهها فاقد بنیان نظری بوده و در نتیجه نظاممند نبودهاند.
آیا این بدین معنی است که همۀ ما در مواجهه با جنبههای نامطلوب و حتی خطرناک تضادهای بالقوۀ اجتماعی دچار تنافر شناختی میشویم؟آیا در جواب بدین سؤال که«از تمام پیشرفتهای اجتماعی،مخصوصا از دگرگونیهای فنی-اجتماعی چه بخشی هنوز مهارشدنی است؟» مجبور نیستیم که امکانات فردی خود را دست بالا بگیریم؟ آیا ما اصل قدیمی دیگری به نام«عقب ماندگی فرهنگی»آگبرن2را فراموش نکردهایم؟از مدتها پیش ثابت شده است که توزیع مادیات سریعتر از انطباق فرهنگی با نوسازی است."