چکیده:
خواجه نصیرالدین طوسی از جمله بزرگ ترین اندیشمندان قرون میانه است که در زمینه علم و ادب جایگاه رفیعی داشته و از شهرت جهانی برخوردار است. نصیرالدین طوسی تنها به علم و اندیشه اکتفا نمی کرد و در سیاست عملی نیز دخیل بود. دو دهه آخر حیات خواجه نصیر در دستگاه ایلخانان، دوران فعالیت علمی و عملی خواجه بود و در مهار رفتار مغو ل ها و احیای فرهنگی ایران نقش مؤثری داشت. شخصیت متساهل و مدارای اعتقادی خواجه که زمینه های فعالیت او را با اندیشمندان سایر اقوام و ملل هموار می کرد نیز در موفقیت و ارتقای موقعیت او سهم زیادی داشت. خواجه نصیر دانشمندی جامع الاطراف بود و در زمینه دانش های مختلف، از جمله حکمت نظری و عملی خبرگی تام داشت. نصیرالدین طوسی در حکمت عملی، وجوه مختلف ساختار حیات اجتماعی را بررسی کرده و در ذیل حکمت مدنی به طبقات اجتماعی و جایگاه آن ها در اجتماع پرداخته است. در میان فلاسفه و اندیشمندان مسلمان دوران میانه، خواجه نصیرالدین طوسی کامل ترین دیدگاه را نسبت به مقوله عدل داشته و با در نظر داشتن وجوه نظری و عملی مفهوم عدل، به طبقات اجتماعی و جایگاه آن ها در دوران میانه پرداخته است. به ظن نگارنده جایگاه عدل در اندیشه های ایرانشهری و مهم تر از آن تاکید مبانی اسلامی و به ویژه تشیع بر این مقوله موجب نگاه خاص خواجه نصیر به طبقات اجتماعی و جایگاه آن ها در جامعه (از منظر حکمت عملی) شده است. این مقاله پس از مختصر نگاهی به جامعه و حکومت در عصر خواجه نصیر، به جایگاه و کارکرد فرهنگی او پرداخته و سپس ساخت طبقاتی را در نظرگاه وی بررسی می کند.
خلاصه ماشینی:
"در میان فلاسفه و اندیشمندان مسلمان دوران میانه،خواجه نصیر الدین طوسی کاملترین دیدگاه را نسبت به مقوله عدل داشته و با در نظر داشتن وجوه نظری و عملی مفهوم عدل،به طبقات اجتماعی و جایگاه آنها در دوران میانه پرداخته است.
به ظن نگارنده جایگاه عدل در اندیشههای ایرانشهری و مهمتر از آن تأکید مبانی اسلامی و به ویژه تشیع بر این مقوله موجب نگاه خاص خواجه نصیر به طبقات اجتماعی و جایگاه آنها در جامعه(از منظر حکمت عملی)شده است.
شرایط حاکم بر ایران قرون ششم و هفتم هجری و به ویژه قرن هفتم که نوعی نابسامانی سیاسی بر جامعه حاکم بود و خودسری طبقات نظامی(چه ترک و چه مغول و چه فدائیان اسماعیلی)سرنوشت سیاست و اقتصاد را تعیین میکرد موجب میشد که خواجه نصیر همچون برخی از اسلاف خویش اهمیت اهل شمشیر را در راستای برقراری امنیت و شرایط هموار برای زندگی رعایا مهم تلقی کند و ضرورت وجودی آنها را چون آتش در طبیعت و حیات و گرمی در بدن انسان تشخیص دهد.
اینکه برخی از آحاد جامعه همچون زنان مورد توجه خواجه نبودهاند نیز در این جهت که آنها را از وابستگان یکی از طبقات چهارگانه موردنظر خویش و همشأن آنها میدانسته است ناشی میشود؛چرا که خواجه نصیر در جای دیگری از اخلاق ناصری(215-230)بهطور مبسوط رابطه زن و مرد و چگونگی تربیت فرزندان را آورده و آنها را از نظر دور نداشته است."