چکیده:
منازعه باورمندان به جاودانگی و عدم جاودانگی درعذاب، در استنادهای قرآنی، روائی، دلالتهای واژگانی، و در حوزه رویکرد عقلانی، درخور تامل است، به گونه ای که استنادهای قرآنی و دلالت های واژگانی باورمندان به جاودانگی در برابر مستندات قائلان به عدم جاودانگی از قوت و اعتبار بیشتری برخوردار بوده و روایات نیزناظر به هر دو دیدگاه می باشند، اما اثبات عقلانی تبدیل نوعی انسان دوزخی در آخرت به طبیعت ثانویه ای که جزء قوانین ثابت تکوینی است، همواره با پرسش هائی از جانب مخالفان جاودانگی در عذاب، مواجه گردیده است، نیز تلاش باورمندان به عدم خلود در رد جاودانگی، با استناد به استدلال های عقلانی مورد نظر ایشان، توان پاسخ گوئی به پرسش هائی از قبیل«عدم تناسب جرم و مجازات» را ندارد، زیرا درباره نظر جای گزین خود نیز صادق است. بنا براین نمی-توان از منظر عقلانی، به تبیین موضوع پرداخت. این مقاله بر آن است تا به بازخوانی مستندات قرآنی، روائی و نیز استدلال های عقلانی طرفین- باورمندان به جاودانگی و عدم جاودانگی انسان در عذاب اخروی – بپردازد.
خلاصه ماشینی:
١- بازخوانی استنادهای قرآنی طرفین ١-١- در نظر قائلان به عدم جاودانگی ، آیات «و اما الذین شقوا ففی النار لهـم فیهـا زفیر و شهیق خالدین فیها ما دامت السموات و الارض الا ما شاء ربک ان ربک فعال لما یرید و اما الذین سعدوا ففی الجنه خالدین فیها ما دامت السموات و الارض الا مـا شـاء ربک عطاء غیر مجذوذ» (هود/١٠٦-١٠٨)، به دو دلیل بر انقطاع عذاب دلالت دارد؛ اول آنکه خدای تعالی فرموده : «تا زمانی که آسمان هـا و زمـین پـا برجاسـت »، و ایـن نـص دلالت دارد که مدت عقابشان مساوی با مدت بقاء آسمان ها و زمین است و از آنجا کـه مدت آسمان ها و زمین متناهی است ، لازم می آید که مدت عقاب کفار نیز متناهی باشد، بنابراین عذاب برای ایشان منقطع و امری موقت است .
٣-١- در نظر قائلان به جاودانگی آیات «یریـدون ان یخرجـوا مـن النـار و مـا هـم بخارجین منها و لهم عذاب مقیم » (مائـده /٣٧) و «کـذلک یـریهم الله اعمـالهم حـسرات علیهم و ما هم بخارجین من النار» (بقره / ١٦٧) دلیل بر عدم خـروج و جـاودانگی اهـل دوزخ می باشد (طباطبائی ، ٣٨٠/٢؛ طیب ، ٢٨٨/١) اما باور قائلان به عـدم جـاودانگی آن است که این آیات نمی تواند حامل معنای جاودانگی باشد، زیرا عبـارات «و مـا هـم »، و «ولهم » در هر دو آیه ، «حالیه » بوده وجمله پس از «واو» خبریـه نیـست ، بنـابراین چـون حال در زمان خود، تابع ذوالحال است و زمان نیز اگر مطـابق معناشناسـی واژه خلـود، دلالت بر طول مدت نماید، عدم خروج از آتش و نیز اقامت در آن ، نـاظر بـه آن زمـان طولانی خواهد بود که جهنمیان در آتش اند و این هیچ دلالتی بر جاودانگی ندارد.