چکیده:
بحث ارتباط اخلاق و صفات نیک و بد آدمی با ذات و طبیعت وی از مباحث کهن در عرصه حکمت عملی است، این مسئله که آیا همه اخلاق یا بخشی از آن، در همه انسان ها یا در بعضی از آدمیان اختیاری و اکتسابی، یا غیر اختیاری و غیرقابل تحصیل بوده و تغییر ناپذیر است، از دیر باز مطمح نظر دانایان و حکیمان بوده است. هدف این نوشتار طرح و دفاع از این نظریه است که فضایل و کمالات امور وجودی و حقایق عینی و اکتسابی هستند، اما رذایل اخلاقی امور عدمی و نقایص و اعدام ملکات فاضله اند و از این جهت همین که ذات انسان فاقد کمال و فضیلتی باشد کافی است تا مصداق رذیله مقابل قرار گیرد و از آنجا که انسان در اصل خلقت تهی از فضایل بوده و عالم و عادل متولد نمی شود، صرف ذات آدمی و به اصطلاح انسان من حیث هو هو، از این جهت مصداق رذایل است و این به معنی «ذاتی بودن» این صفات است، چنانکه امکان ذاتی ممکن می باشد، یعنی رذایل در عین ذاتی بودن مانند فضایل تغییرپذیر و زوال پذیر هستند و اختیار و اراده انسان در آن ها نافذ است. از این رهگذر تعلیم و تربیت نیز جایگاه ویژه خود را از دست نمی دهد.
خلاصه ماشینی:
هدف این نوشتار طرح و دفاع از این نظریه است که فضایل و کمالات امور وجودی و حقایق عینی و اکتسابی هستند، اما رذایل اخلاقی امور عدمی و نقایص و اعدام ملکات فاضله اند و از این جهت همین که ذات انسان فاقد کمال و فضیلتی باشد کافی است تا مصداق رذیله مقابل قرار گیرد و از آنجا که انسان در اصل خلقت تهی از فضایل بوده و عالم و عادل متولد نمی شود، صرف ذات آدمی و به اصطلاح انسان من حیث هو هو، از این جهت مصداق رذایل است و این به معنی «ذاتی بودن » این صفات است ، چنانکه امکان ذاتی ممکن می باشد، یعنی رذایل در عین ذاتی بودن مانند فضایل تغییرپذیر و زوال پذیر هستند و اختیار و اراده انسان در آن ها نافذ است .
هر دو مقدمه با وضوح تمام از مطالب ارسطو در اینجا بدست می آید، در عین حال مسکویه به اثبات هر یک از این مقدمات می پردازد او در مورد مقدمه اول می گوید: فطرت و خلقت انسان چنین است که از قابلیت و پذیرش نسبت به اخلاق برخوردار بوده و با تأدیب و تربیت و موعظه و پند، تغییرپذیر است و سپس می افزاید که ما این رأی را از آن روی برگزیدیم که رأی دیگر (ذاتی بودن فضایل و رذایل ) منجر به ابطال و اهمال قوة عقل و تمیز می شود و نیز باعث می شود که سیاست و تدبیر در امر اخلاق لغو و بی فایده باشد و ترک شود و جوانان و نوجوانان به حال خود رها شوند و ناپسندی این امر کاملا روشن است وی سپس در مورد مقدمه دوم نیز به مدد برخی از آنچه در مورد عدم تغییرپذیری ذاتیات از ارسطو بازگو شد قضیه را اثبات می کند (ابن مسکویه ، ١١٨).