چکیده:
قانونگذار برای پرهیز از عواقب ناشی از بی تجربگی و غلبه حرارت ناشی از تاثیر عواطف و احساسات در دختر جوانی که سابقه زناشویی ندارد، اذن پدر را به عنوان دلسوزترین فرد برای تشخیص مصالح وی، لازم شمرده است. اما به هر حال این مساله یکی از مسائل اختلافی در فقه است. پدر و جد پدری بر نکاح بالغه ی رشیده ای که ثیبه باشد، ولایت ندارند، اما اگر بالغه ی رشیده، باکره باشد، دارای اقوالی است. کلیه فقهایی که اجازه ولی را در نکاح دختر باکره معتبر می دانند اضافه می کنند که اعتبار اجازه ولی تنها در صورتی است که ولی بدون علت موجه، از دادن اجازه مضایقه ننماید. لکن چنانچه ولی با وجود خواستگار شایسته و متناسب و تمایل متقابل دختر، از دادن اجازه خودداری کند، در این صورت اعتبار اجازه او ساقط می گردد. این عمل را در اصطلاح فقهی «عضل» گویند. اما اگر ولی، دختر را از تزویج با غیرکفو منع کند این امر را عضل نمی نامند. در این پژوهش، بعد از مفـهوم شناسی واژه هـا، در یک مطالعه تطبیقی بین مذاهب امامیه و اهل سنت به بررسی عضل، به عنوان مهم ترین مورد سقوط ولایت ولی در نکـاح باکره رشیـده، می پردازیم. در انتهاء به نقد و بررسی دیدگاه حقوق ایران نیز خواهیم پرداخت.
To prevent the consequences of inexperience and prevalence of fervor resulting from emotions and sentiments in a young girl who is unfamiliar with marital affairs، the legislator has deemed as necessary the permission [for marriage] by the girl’s father as the most compassionate person in recognition of her interests. However، this is a controversial issue in jurisprudence. The father and paternal grandfather have no authority over the marriage of the grown-up female who is divorced or non-virgin (thayyiba); but there are some views in case she is a grown-up virgin.
All the jurists who regard the guardian (walī)’s permission in marriage of the virgin girl as valid go on to say that the guardian’s permission is valid only if the guardian does not refrain from giving permission without an excused reason. However، if the guardian refuses to give permission despite the existence of a competent suitor and the girl’s willingness، in that case the validity of his permission is voided. Nevertheless، if the guardian prohibits the girl from getting married to someone incompatible or equal to her (in marriage)، this prohibition is called ‘aḍl. In this paper، following the conceptology of the terms and through a comparative study of the Imāmī and Sunni schools، we will examine the term ‘aḍl as the most important instance of the lapse of authority (wilāya) of the guardian in the marriage of a grown-up virgin. In conclusion، we will critically review the viewpoint of the Iranian law in this respect.
خلاصه ماشینی:
"{o(1)-ماده 1043 قانون مدنی مقرر میدارد:«نکاح دختر باکره،اگرچه به سن بلوغ رسیده باشد،موقوف به اجازۀ پدر یا جد پدری او است و هرگاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازۀ او ساقط و در این صورت دختر میتواند با معرفی کامل مردی که میخواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده است پس از أخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید».
3-1-تحلیل دیدگاه فقهای امامیه عضل موجب سقوط ولایت ولی و عدم لزوم استیذان از او در امر نکاح باکرۀ رشیده است و در این صورت دختر میتواند بدون کسب رضایت ولی،خویش را به ازدواج همکفو خود درآورد(طوسی،الخلاف،279/4؛همو،مبسوط،180/4؛محقق حلی، مختصر النافع،277؛همو،شرایع الاسلام،502/2؛علامه حلی،تذکره الفقهاء،593/2؛ محقق کرکی،127/12؛شهید ثانی،مسالک الافهام،142/7؛نیز،184/29).
م. به شرحی که قبلا نقل کردهایم بدین صورت درآمد:«نکاح دختر باکره اگر چه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازۀ پدر یا جد پدر او است و هرگاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازۀ او ساقط و در این صورت دختر میتواند با معرفی کامل مردی که میخواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده است پس از أخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید».
م. چنین آمده:«هرگاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازۀ او ساقط و در این صورت دختر میتواند با معرفی کامل مردی که میخواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده است پس از أخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید»."