چکیده:
در ادبیات کهن فارسی، ابهام مقام چندان مهمی ندارد. تنها در هنگام مطرح کردن صنعت محتمل الضدین که همیشه در کنار آن دو نام مترادف دیگر؛ یعنی توجیه و ذووجهین نیز قرار داده میشود، گاهی نیز به کلمة ابهام اشاره میشود که نام چهارمی برای این شیوة بسیار کم کاربرد در ادبیات فارسی و عربی است. در حالی که ابهام در متون ادبی از گذشته تا به امروز، یکی از پر استفادهترین صناعتهای ادبی محسوب میشود که اهمیت و جایگاه هنری آن کمتر از تشبیه و استعاره نیست. هدف این پژوهش آن است که ابتدا تعریف دقیقی از ابهام ارائه دهد و سپس پیشینة تحقیقات مرتبط با موضوع را به اختصار بازگو کند و آنگاه در ضمن تبیین انواع ابهام، به تعیین میزان و ماهیت تأثیرگذاری چهار عنصر اساسی متن و مخاطب و محیط و مؤلف ـ چهار ستون اصلی بنیاد یک اثر ـ بر ابهام بپردازد.
In the Old Persian literature، ambiguity is of little importance. Only when talking of the figure of paradox، always along with two other synonymous terms i.e. Towjih and zoowajhein، at times ـ and not very often ـ they refer to ambiguity which is a fourth term for the very unusual figure of speech in Persian and Arabic literature. This is while in the old literary texts up to now ambiguity is considered one of the most frequent figures of speech، which goes hand in hand by simile and metaphor. Firstly، This paper intends to give an exact definition of ambiguity، and then to provide a literature review on the previous research papers relevant to the subject and، finally along with clarifying different types of ambiguity determine the importance of the impact of four fundamental elements of text، reader، environment، and author ـ four basic pillars of the structure of a text ـ on ambiguity.
خلاصه ماشینی:
"وجود تناقض و تضاد معنایی آشکار در کلام به دلیل تشتت و تقسیم درونی نویسنده و اشراف و اطلاع کافی نداشتن نسبت به نوشتة خود (کادن، 1380: 21؛ داد، 1371، ذیل ابهام؛ سیدحسینی، 1383، ج 6، هفت ابهام؛ تادیه، 1378: 304 ـ 305) در همة این انواع هفتگانة ابهام، آن چیزی که مشترک است، وجود پیچیدگی در سخن و عدول کلام از یک معنای مشخص و قطعی، و دلالت آن به دو یا چند معنای مختلف است.
آنگاه است که وقتی او میخواهد آن دریافتها و تجربیات خود را در قالب کلمات بریزد، کلمات و حروف، ظرفیت لازم برای تجسم بخشیدن به آن دریافتها را ندارند و کلام پیچیده و پر ابهام میشود: بعد از این روی من و آینة وصف جمال / که در آن جا خبر از جلوة ذاتم دادند (حافظ) علاوه بر این، میزان تحصیلات و ماهیت مطالعات و مقدار آشنایی با فرهنگ ملتها نیز که بخشی از گسترة جهاننگری آدمها را تعیین میکند و تأثیر مستقیم و مهمی بر غنای درونی در آثار هنری دارد، از دیگر عاملهای فرامتنی است که گاه دستیابی کامل به آفاق متن را به طور کامل در افق دید مخاطب قرار نمیدهد."