چکیده:
را از حیث ویژگیهای زیبایی شناختی تحت عنوان شعر کلاسیک، مدرن و پست مدرن، پشت سر گذاشته است. این تحولات به طور عام در دو حوزه فرم (صورت) و محتوا صورت گرفته و بیشتر به صورت تحولاتی فواره وار اتفاق افتاده است. ویژگیهای فرمی و محتوایی بر محور بنیادهای زیبایی شناختی فطری، پیوسته در حال دگرگونی و «شدن» بوده اند. در این مقاله با طرح این سؤال که آیا می توان غیر از حوادث تاریخی و گستره جغرافیایی، مبنایی فلسفی را در تحلیل تحولات ادبی جست و جو کرد، می کوشیم تا بنیادهای کمابیش ثابت زیبایی شناختی شعر فارسی را بررسی کنیم و فراز و فرود این سیر مستمر را با توجه به مقوله های فرم و محتوا و سنت و نوآوری نشان دهیم و مشخص کنیم که شعر امروز فارسی، هم در بررسیهای در زمانی و هم در مطالعات همزمانی دارای تحولات فواره وار و در زیبایی شناسی از بن مایه های فطری کمابیش ثابت برخوردار است.
خلاصه ماشینی:
"بنـابراین دوران مـدرن بـا حـضور پررنـگ انسان همراه است و با زیر سؤال رفتن جهان خارج و پیچیده ترشدن جهان درون انسان ، نقش اتوریته های جهان سنتی و مطلق باوریهای آن کمرنگ می شود و انسان در معرفت شناسی ،گذشـته از آنکـه عقـل را یگانه نیروی بسنده در شناخت حقایق می داند، برای تفکر نیز حـد و مـرزی قائـل نمـی شـود(سـروش ـ شبستری ، ١٣٨٢: ٢١٧ـ ٢١٦) لذا نه محدودیتی را مـی پـذیرد و نـه بـه تکلیفـی تـن مـی دهـد (همـان : ٥٣)مدرنیته بر این جایی و اکنونی بودن تأکید دارد(نوذری (ب )، ١٣٨٠: ٨١) و منافی و مـزاحم ایـن دو را فاقد اعتبار می داند.
مع الوصف باید اذعان کرد اگر افراط و تفریطهایی که در حق پست مدرنیـسم هنری روا داشته شده ، به کناری نهاده شود و ظرفیتهای مثبتی که این فضای جدید به وجود آورده اسـت ، در نظر آید، نه تنها نباید برای آیندة شعر فارسی نگران بود، بلکه باید از شعر پست مـدرن و پیـشنهادهای آن استقبال نیز کرد، زیرا گذشته از همة تفاوتهایی که میان سه دیدگاه معرفت شناختی سنت ، مدرنیسم و پست مدرنیسم وجود دارد، به دلایلی چند پست مدرنیسم قرابت بیـشتری بـا سـنتها و بنیادهـای اصـیل فرهنگی دارد و با آن ارتباط برقرار می کند و به همین خاطر این قرابت می تواند به مثابه بازگـشتی دوری به حساب آید، هرچند هیچ گاه تکرار گذشته ممکن نیست و اگر به تسامح سخن از بازگـشت دوره ای بـه میان می آید، وجوه تشابه در نظر گرفته می شود."