چکیده:
در فرهنگ اساطیری ملل مختلف، یکی از گونه های تخصصی خویشکاری اسطوره ها، در مورد اسطوره ای است که به عنوان «رب النوع شعر و هنر» شناخته می شود و در فرهنگهای مختلف، نمودهایی برای آن یافت می شود. این اسطوره، واسطه ای میان انسان و خدا (یا خدایان) است و شعر را به طور ناخودآگاه به شاعر تلقین می کند (الهام). در این جستار، با کمک شواهدی از متون پهلوی و شاهنامه، سعی شده درباره این خویشکاری در فرهنگ ایران باستان بررسی شود؛ ضمن اثبات نقش الهام برای ایزد سروش و نریوسنگ، این نتیجه نیز حاصل شده است که خویشکاری الهام هنری را که خاصیت رب النوع شعر و هنر است، تنها باید به ایزد سروش نسبت داد.
خلاصه ماشینی:
"می توان گفت : سنت کهن اوستایی که نریوسنگ را پیک الهی ـ و نمایش دهنـدة پیـام اهـورایی بـه مردمان ـ و سروش را از داوران روز واپسین ، و واسطة آواهـا، سـرودها و نیایـشهای بـین گیتـی و مینـو می دانست ، در اثنای دورة ساسانی و سپس اسلامی ، با فراموش کردن نریوسنگ ، وظیفـة پیـک بـودن را تنها به سروش نسبت داده است و با برجسته شدن این خویشکاری در وجود او، خویشکاری الهام دهنـده بودن شعر و سرود و سخنوری [وظایف رب النوع شعر] در وجود او کم رنگ شده ، در شعر فارسی نیز همه جا نقش پیک و واسطة غیبی را به طور مطلق نشان می دهد: چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب سروش عالم غیبم چه مژده ها داده است (حافظ ، ١٣٧٢: ١٦٥) عفو الهی بکند کار خویش مژدة رحمت برساند سروش (همان ، ٤١٩) تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش (همان ، ٤٢١) البته سروش تنها یکی از جلوه های این واسطة الهی است ؛ در حالات و اندیشه های عارفان نیز، الهـام و شهود و وساطت ملائک و فرشتگان ، از مهمترین خاستگاههای القاء مفاهیم و معانی در دل سـالک بـه شمار می آید: این طایفه (صوفیان ) معتقدند که بشر با ریاضت و مجاهده و تزکیة نفس می تواند بـه کمـال رسـد و چون مردی کامل شد، با عالم غیب آشنایی به هم خواهد رسانید و با ملائک سماوی مناسبتی پیدا خواهد کرد و از آن عالم سخنانی به دل او القا می شود یا معانی بر وی ظاهر مـی گـردد."