چکیده:
برخی از کرامتهای موجود در کتابهای صوفیه در ظاهر بسیار غیرعقلانی و غیرطبیعی به نظر میرسند که هم باورکردن آنها دشوار است و هم موجودیت آنها با پارههایی از تعلیمات اساسی در شریعت و طریقت تعارض دارد. در پدیدآمدن اینگونه کرامتها بیش از هرچیز عاملهای خارج از اندیشههای عرفانی و حتّی مغایر با قاعدههای محو و فنای فردیت دخالت داشته است، یعنی خلوتها و استغراقهای صوفیان گاه بهجای تمرکز مطلق بر یاد حق، به عرصهای برای خیالبافیهای فردی و حضور ساکنان ملکوت و محوریت مشایخ تبدیل شده است. امّا برای صوفیانی که همواره قسمتهای عمدهای از اوقات خود را با دروننگری به اندیشیدن در لاهوت و ملکوت صرف میکردند، شکلگیری اینگونه کرامتهای ذهنی و خیالی طبیعی است. اگر افسانهها و اسطورهها نتیجه خیالبافی مقطعی انسانها در طول تاریخ باشد، کرامتهای تخیلی نیز محصول جانبی خلوتگزینیها و درونگراییهای مستمرّ اهل تصوف بوده است.
The word "fancy" was one of the most frequently used expressions of the theologians before the 8th century and was not among the common expressions in the texts of Sufism in this period. Ebn-e-Arabi was the first to borrow the term from Ebn-e-Sina and Sohrevardi in order to describe his specific thoughts on the universe and the human relation with God. He uses the term to refer to whatever beyond God and the phenomena which do not have more than imaginary existence. He also uses the term for the Limbo world which is the intermediary between the World of Nature and the Heavenly World. Prior to him، however، the word "fancy" was used exclusively in the texts of Sufism and was realized through fantasizing like dream trips، legendary events، heavenly creatures' observations، mental mastery over future and distant happenings، and callings of the spirits and individuals all of which make the source of a lot of Sofistic narratives and miracles.
خلاصه ماشینی:
"نوع دوم کشف مخیل است و آن چنین است که روح در خواب یا واقعه با بعضی از پدیدههای غیبی ارتباط برقرار کند و نفس نیز در این ادراک مشارکت و مداخلت داشته باشد و با قوۀ متخیلۀ خود از خزانۀ خیال کسوتی مناسب از محسوسات بر آن مغیبات در پوشاند و در آن کسوت به مشاهدۀ آن پدیدههای غیبی بپردازد،حال اگر شیخ یا معبر بخواهند به تفسیر و تعبیر آن بپردازند، باید از آن صورت خیالی عبور کنند تا بتوانند حقیقت آن را که مدرک روح بوده است دریابند.
نمونۀ دیگر از کرامتهای مبتنی بر تخیل و تمثل ذهنی،که به خوبی قرائن بسیاری نیز دربافت خود حکایت وجود دارد و این موضوع را تأیید میکند،این حکایت است که یکبار مولانا در هنگام سماع،هربار که به تخت گویندگان و قوالان نزدیک میشود،تعظیم میکند و عذر میخواهد و با این کار حیرت اصحاب را برمیانگیزد که این توضع و تکلف در برابر چه کسی است؟وقتی از او میپرسند میگوید:«سر روحانیت خواجه حکیم سنایی متمثل شده بود و تجسد نموده در پهلوی عثمان و شهاب الدین ایستاده دف میزد و لطفها میفرمود و من دم به دم از تمثال سر او عذرها میخواستم تا از ما خشنود باشد و حقیقت باید دانستن که مردان حق از عالم غیب هرکه را یاد کنند و خواهان او شوند در حال در پیش او متمثل میشوند؛چنانک روح القدس مریم را و حضرت رسول را علیهماالسلام و صور روحانی اولیاء کمل را و آن را درویشان عالم تروحن و تمثل و تجسد گویند»(افلاکی،1362:223/1)."