خلاصه ماشینی:
"(پویر/ علی آبادی 1369:هیجده)چرا پویر انتقادی و انقلابی در مقام نظر41،به جای کمک به فروپاشی چنین بنای پر اعوجاج و پر نقصی به حمایت تعصبآمیز از کلیت نظام لیبرال دموکراسی پرداخته و در مسیری پراگماتیستی از اصلاح گام به گام آن دفاع میکند و با همهء ضعفها و نارساییهای غیرقابل انکارش،همچنان آن را الگوی برتر بشریت میشمارد(پیشین)؟به راستی این الگوی برتر پویری که از حیث مصرفزدگی، تخریب محیطزیست،تحمیل فقر و عقبماندگی بود دیگران،تحکم و قلدری و یکهتازی در جهان و در مناسبات بینالمللی،ترویج فساد و جرم و انواع انحرافات اخلاقی،جنگطلبی و جنگافروزی، سلطهطلبی بر اقتصاد و فرهنگ جهانی و میانتهی ساختن آزادی و دموکراسی،سرآمدالگوهای تجربه شدهء بشری است،چرا نباید مورد نقد و ارزیابی ابطالی قرار گیرد؟42چرا از آن انتقادهای ویرانگر پویری که در جای جای ادبیات بر جای مانده از موج میزند،خبری در این مباحث نیست؟چرا او که در همه جا از زبان خشونت و کاربرد زور برائت جسته و برای جلوگیری از ترویج آن در میان کودکان،حتی بر اعمال سانسور در رسانههای جمعی صحه گذارده است،به خشونتهای کلان قدرتها،تحت عنوان دفاع از دموکراسی و گسترش لیبرالیسم وقعی نمینهد؟و چرا در مسئله حفظ و حراست از نظام لیبرال دموکراسی غرب همچون یک استراتژیست نظامی،از تقویت تسلیحاتی،جذب و تصاحب نیروها و امکانات نظامی بلوک شرق(پویر/پایا 1376:74)و حفظ هژمونی غرب در سلاحهای کشتار جمعی سخن رانده است؟نفرینهای او بر ساخاروف در برابر تحسینهایی که در همان مسئله از انیشتین میکند،بر کدام معیار بیطرفانهء عقلی استوار است؟آیا جز جانبدری و غرب محوری و داوری ایدئولوژیکی است که خود سالها همگان را از آن بری میداشته است؟ این یکجانبهگرایی پویری در مذموم شمردن چیزی که به کارگیری آن از سوی جامعهء باز و به نیت حفظ دموکراسی مباح و بلکه واجب شمرده میشود را باز میتوان در آنجا که نگران از تهدید شرق،«صلح مسلح»را توصیه میکند،یافت:صلح را با خلع سلاح نمیتوان به دست آورد(پویر/پایا 1376:99)."