چکیده:
«نیکلاس لومان» یکی از جامعه شناسان برجسته آلمانی است که با رویکردی سیستمی به بررسی ماهیت عملکرد هنر مبادرت ورزید. او در راستای تدوین یک نظریه اجتماعی نوین با رها کردن سنت جامعه شناسی غربی و با اهمیت دادن به تغییر ساختار جوامع مدرن بر مبنای تفکیک کارکردی، جامعه را متشکل از خرده سیستم هایی دانست از قبیل: حقوق، اقتصاد، سیاست، آموزش، علم، دین، هنر و غیره که ارتباطات اجزاء آنها را تشکیل می دهد. او ادراک حسی را به قلمرو سیستم های روانی و هنر را به مثابه ارتباط به قلمرو اجتماع واگذار کرد. پس هنر، ارتباطی دانسته شد که ادراک می شود، ارتباطی که ادراک را می فریبد و آگاهی از آن را جهت می دهد. در این مقاله ضمن مطالعه و ارزیابی نظریه لومان با استناد به کتاب های اصلی وی تلاش می شود تبیین شود که هنر چگونه ارتباطی است و چگونه ادراک و ارتباط را در خود جمع می کند؟
خلاصه ماشینی:
"در برخورد با چنین تعریفی پرسشهایی که بیش از هر چیز به ذهن خطور میکنند، عبارتاند از: علت نو بودن تعریف لومان از هنر بهمثابه ارتباط در چه چیزی است و ارتباط در نظریة وی به چه معناست؟ چه چیزهایی اجزای تشکیلدهندة سیستم هنر Psychic Systems بهشمار میآیند؟ انسان بهمثابه سیستم روانی در محیط سیستم هنر چه نقشی ایفا میکند؟ و سرانجام هنر چگونه میان ارتباط و ادراک میانجیگری میکند یا بهنحوی هر دو را در خود جمع میکند؟ اما پیش از آغاز بحث در راستای پاسخگویی به این پرسشهای اساسی، به بیان ویژگی خاص نظریة سیستمی لومان میپردازیم که همواره با تمایزها یا تفاوتهای هدایتگر پیش رفته و ویژگی یک پارادایم نوظهور را در عرصة مطالعات هنری به خود میگیرد.
اما باید مشخص کرد لومان وابستگی میان این دو نوع سیستم را چگونه تبیین کرده است؟ نویسندگان کتاب نظریة سیاست و حقوق نیکلاس لومان، نظر وی را اینگونه شرح دادهاند: لومان ابتدا مفهوم «پیوست ساختاری» [10] را برای شرح تداوم ارتباط میان انسان بهمثابه سیستم آگاه (یا روانی) و سیستمهای اجتماعی پیشنهاد کرد.
کسی نمیتواند منکر نبوغ هنرمندانی شود که بانی سبکهای نوین بودهاند، برای مثال در نبوغ پیکاسو تردیدی نمیتوان داشت، اما باید از خود پرسید اگر پیکاسو در دورههای میانه یا باستان میبود، باز هم یک هنرمند کوبیست میشد؟ بهنظر میرسد لومان با این هدف که هنر را از منظر خود هنر توصیف کند، آن را مقدم بر سایر سیستمها ازجمله انسان دانسته است و هرگز منکر نقش ادراک در هنر بهمثابه ارتباط نبوده و نیست."