خلاصه ماشینی:
"تا پیش از سده شانزدهم،عموما ایناعتقاد وجود داشت که انسان،در ابتدا،درعصری طلایی و در مقامی امن میزیسته،امادر فاصلۀ سده شانزدهم و نیمۀ سدۀ نوزدهم،این اعتقاد معکوس شد و مردم کما بیش باورکردند که انسان در آغاز فرهنگ نازل خشنیداشت است،ولی بتدریج تکامل یافت وصاحب تمدن شده است.
نظر تورگو درباره وحدت و استمرارانسانیت که خدمتی مهم به علوم اجتماعی وبویژه نظریه تکامل اجتماعی محسوبمیشود،بدین شرح است:استمرار تاریخ کهمحصول توالی نسلهاست،عرصهای استسرشار از تغییر.
بیانجزئیات مورد نظر نیست،بلکه من خود را بهمختصات کلی مراحل سیر نوع انسان محدودمیکنم و با طرح تکامل یا انحطاط انسانی،به3 تبیین علتها و معلولها میپردازم.
{o1o} چنانکه ملاحظه میکنیم،کندرسه نسبتبه تکامل تاریخ و دستاوردهای فرهنگی ورفاه و سعادت انسانی سخت امیدوار وخوشبین است و این خوشبینی را در موردانقلاب اجتماعی کشور خود،یعنی انقلابکبیر فرانسه،با صراحت بیان کرده است.
نظر کانت دربارهتکامل اجتماعی در دو اثر او که یکی طرحیک تاریخ جهانی نامیده میشود و دیگری بهنام درباره گفتار عام شهرت دارد،مورد بحثقرار گرفته است.
هگل این چهارنظام را نظام مشرق زمین،نظام یونان،نظامروم و نظام آلمان مینامد و وقایع تاریخ رامطابق منطق تاریخی خود میگنجاند و مدعیمیشود که انسان در همه ادوار مطابق نظریهاو سیر کرده و سرانجام،به نظام کامل آلماندر سدۀ نوزدهم رسیده{o1o}است.
هگل علاوه بر نظر خود درباره تاریخ بهعنوان تحقق تدریجی مفهوم آزادی در دولتمطلق،نظر مهم دیگری هم دارد و آن نظراوست دربارۀ تکامل و این نظر در حقیقت،سیر دیالکتیکی حرکت تکاملی است.
p,3,lov,2791,nodnol,yhposolihp 488 o} &%11222BNDG112G% حال نمونهای از تکامل ستیزی اجتماعی رادر فلسفه تاریخ به دست میدهیم."