چکیده:
رضا خان رهبری قزاقها را در کوتای 1921 به دست داشت.در آن هنگام چنین به نظر میآمد که گویا کشور در آستانهء راهزنی و یاغیگری،جنگ داخلی و فروپاشی اجتماعی است.دوران میان سالهای 1921 و 1926 را میتوان دوران گذار نامید؛یعنی دورهء فترتی از حکومتهای موقت و مبارزات بر سر قدرت،که در آن رضا خان با یک رشه کارهای موفقیتآمیز سیاسی و نظامی به پیروزی رسید.در همین دوره،او از بالاترین میزان مشروعیت سیاسی و گستردهترین حمایت در طول دوران زندگی خود برخوردار بود.دورهء پنج ساله بعدی،یعنی از 1926 تا 1931،دورهء دیکتاتوری و حکومت فردی روبه رشد بود،و در همین دوران بود که با وجود میزانی از مشاوره و مشارکت،رضا شاه به یک حمران مطلق تبدیل شد،و در همان حال از حمایت طبقات متوسط جدید برخوردار بود. سرانجام،در جریان ده سال بعدی،یعنی از 1931 تا اشغال ایران از سوی نیروهای متفقین در 1941، قدرت شاه نه تنها مطلقه بلکه خودسرانه نیز شد،و او پشتیبانی همهء طبقات اجتماعی را در سطح بالا و پایین،چه متجدد و چه سنتی از دست داد.
خلاصه ماشینی:
"اما حتی اگر این نکته تأییدکنندهء دست داشتن انگلستان در کودتا باشد-و حتی اگر چنانچه او و دیگران باور داشتند،این کار ناشی از یک برنامهء دراز مدت دولت انگلستان بوده باشد-باز دلیلی بر عدم مشروعیت رضا شاه در سالهای 24-1923 نیست،چرا که او در آن زمان با برخورداری از پشتیبانی شمار بسیار زیادی از نخبگان سیاسی و روشنفکران جدید کشور به بالاترین درجهء موفقیت دست یافته بود.
در واقع حکومت خودکامه و سپس خودسرانهء رضا شاه که هر روز سختگیرتر میشد،بعدها به مهمترین دستاویز برای انکار هر گونه مشروعیت تبدیل شد،و چنین استدلالی میشد که همهء دستاوردهای مثبت او نیز به دستور انگلستان بوده است،چون این کارها به نوعی به سود انگلیسیها بوده است.
در ماه نوامبر، نیکلسون،کاردار سفارت انگلستان در تهران در گزارش مربوط به سوء قصد به جان مدرس نوشت که مدرس با از دست دادن بیشتر محبوبیت خود به علت نزدیکی با رضا شاه،از آن رو که گفته است دولت باید مشروطه(قانونی)باشد،دوباره محبوب شده است: پیش از این در گزارش 10 سپتامبر خود اشاره کرده بودیم که چگونه مجلس ششم در برابر برتری مدرس واکنش نشان داده و تصور میکند که او کارگزار شاه است.
گذشته از صادق هدایت،در میان نویسندگان جوانتری که در اوایل دههء 1930 سربرآوردند،بزرگ علوی در حدود سال 1935 انتشار آثار خود را متوقف کرد و در اوایل سال 1937 بعنوان عضو محفل زندانیان جوان و @حکومت خود کامه و سپس خودسرانهء رضا شاه که هر روز سختگیرتر میشد،بعدها به مهمترین دستاویز برای انکار هر گونه مشروعیت تبدیل شد،و چنین استدلال میشد که همهء دستاوردهای مثبت او نیز به دستور انگلستان بوده است،چون این کارها به نوعی به سود انگلیسیها بوده است."