چکیده:
در فرآیند تربیت دینی، قاعدهی الزام متربی به رعایت تکالیف دینی جایگاه بسیار مهمی دارد که تاکنون کمتر بدان پرداخته شده است. در این مقاله با استناد به آیات و روایات به بحث و بررسی در لزوم، شرایط، ماهیت، قلمرو و پیامدهای ناشی از عدم رعایت یکی از گونههای الزام (الزام والدین نسبت به فرزند خود در رعایت تکالیف الهی) پرداخته شده است.
نتیجهای که از مباحث مطرح شده در این مقاله به دست آمده آن است که براساس گزارههای متعددی که در متون دینی وجود دارد، الزام فرزندان به رعایت تکالیف دینی از جمله وظایف و تکالیف شرعی والدین است و آنها موظفاند با عنایت به درجهی اهمیت تکالیف دینی و در راستای تربیت دینی فرزندان خود، از این اصل تبعیت نمایند.
خلاصه ماشینی:
"واضح است همچنانکه الزام غیرمجاز و رعایت نکردن حدود و موازین عقلی و شرعی در آن ـ که در صفحات آینده به برخی از آنها اشاره خواهد شد ـ میتواند موجبات دینگریزی و ضلالت کودک را فراهم آورد، سهلانگاری و الزام نامناسب و غیرمنطقی کودک نیز میتواند او را آمادهی تأثیرپذیری از جریانهای منحرف و الحادی سازد و به گمراهی سوق دهد؛ چرا که همواره در هر اجتماعی گروههایی ضد مذهب یا دارای اعتقادات مذهبی غلط وجود دارند که با استفاده از روشها و شیوههای گوناگون، میکوشند ذهن و دل نوجوان را از انوار الهی تهی سازند و آنها را به بیقیدی و اباحیگری سوق دهند و بر طرفداران خود بیفزایند و جبههی باطل را تقویت کنند؛ از این روست که در روایات به والدین توصیه شده است پیش از آن که این گونه جریانات و اشخاص بتوانند در قلب و روح نوجوان لانه گزینند، دست به کار شوند و برای تربیت فرزندان خود از هیچ کوششی دریغ نورزند.
حال آیا مقصود ایشان این بوده است که از روایات این دو باب نمیتوان «وجوب» را استفاده کرد و از این رو اگر پدر و مادری کودک و نوجوان خویش را به انجام فرایض دینی ملزم نسازند، مرتکب هیچ گونه قصوری نشدهاند و تنها از یک حکم مستحب الهی - که البته مجاز به ترک آن نیز هستند - روی برتافتهاند؟!به نظر ما آنچه از مجموعهی این گزارهها میتوان استفاده کرد، نه استحباب بلکه وجوب است و پدر و مادر، مسئول و موظف به تربیت دینی فرزند خویش هستند؛ این یک الزام الهی است که متوجه سرپرست طفل شده است و ترک آن، درحقیقت، نادیده انگاشتن یکی از تکالیف واجب الهی است."