چکیده:
مطالعات و پژوهشها درباره مذهب تشیع بعد از پیروزی انقلاب ۱۹۷۸
ایران وارد یک مرحله کاملا جدیّدی,شده ود غرب» این پژوهشها با
فراگیری ابعاد مختلف مذهب شیعه و سریع در حال انجام است. اما در
چین به دلایل متعدد از جمّله محّدودیّت:های دینپژوّهی دریک
جامعه کمونیستیء دیرتر و کم رمق تر شروع شده است. با این حال در
سه دهه آخیر به همت دین پژوهان و اسلام شناسان چینی» مقالات و
کتابهایی با موضوع تاریخ و تفکر شیعه در چین منتشر شده
است.
فرصت کنونی برای شناساندن مکتب تشیع در شرق, نیازمند شناخت
آن و ارتباط برقرار پیدا کردن با آن است و در این زمینه میتوان به
نیازهای پژوهشی مربوط به شیعه و دیدگاه مردمان و اندیشمندان مختلف را شناخت تا مدیریت بهتری برای این فرصت صورت گیرد. در
این نوشتار با روش توصیفی و براساس یک تحقیق میدانی به معرفی
پژوهش های علمی آنان درسه محور کتابهاء مقالهها و پایان نامهها
بررسی شده است که نشان گر توجه مناسب آنان به این مذهب و
تاثیری های آن است
خلاصه ماشینی:
"این اصطلاح مربوط به اقداماتی است که به رهبری دنگ شیائو پینگ(به چینی(به تصویر صفحه مراجعه شود))در اوایلدهه هشتاد قرن بیستم در چین انجام شد و تاکنون نیز ادامه دارد که به شکوفایی اقتصادی و درپی آن دستیابی چین به موفقیت در دیگر عرصهها انجامیده است.
البته اینکه بهائیت فرقهای از تشیع هست یا خیر بحثی استکه در جای خود باید طرح شود،اما از آن جهت که بهائیت از درون شیعه امامیهبیرون آمده و جزئی از تحولات تاریخ و تفکر شیعه به حساب میآید و نیز برای آگاهیاز وضعیت تبلیغ مذهب بهائیت به روش جدید،یعنی روی آوردن به سرمایهگزاریپیرامون تحقیقات دانشگاهی،لازم است در اینجا به مطالعات انجامشده نگاهیگذرا صورت گیرد.
یک مقاله نیز پیرامون آنچه که در اصطلاح سیاسی به هلال شیعی معروف است بانام«هلال شیعی،ظهور اسلام سیاسی»توسط آقای وانگ بو5در سال 2009 منتشرشد که طی ان تاثیرات قدرت گرفتن شیعیان در ایران و عراق براوضاع منطقه رابررسی نموده است.
وی به تنها کتابی که پیش از این درباره مذهب تشیعنوشته شده یعنی کتاب«فرقه تشیع»چاپشده در سال 1983 اشاره میکند ومینویسد که این کتاب چیزی نیست جز ترجمه متون انگلیسی و روسی به چینی کهفقط آراء نویسندگان غربی در دهه هفتاد قرن بیستم را در بر دارد و تحولات جدیدنیاز به تحقیقات جدید دارد.
پس ازاین نویسنده به دیگر اندیشمندان و متفکران معاصر شیعه پرداخته است و دو فصلاز فصلهای پایانی کتابش را به شهید محمدباقر صدر و امام موسی صدر اختصاصداده است و پیرامون هرکدام از آنها در فصلی جداگانه اندیشههای سیاسی و مذهبی آنها و میزان تاثرگذاری آنها در حوزه سیاست جهان اسلام و خاورمیانه رابررسی نموده است که البته این از نقاط قوت کتاب به شمار میآید."