خلاصه ماشینی:
"نقش زمان در ادبیات کهن،قرون وسطی و دورۀ رنسانس، مسلما بسیار متفاوت از نقشی است که در رمان دارد؛مثلا محدود کردن وقایع تراژدی به بیستوچهار ساعت-یعنی همان اصل وحدت زمان که همگان با آن آشنا هستند-درواقع نفی اهمیت بعد زمان در زندگی انسان است؛زیرا این کار با توجه به دیدگاه متداول در دنیای کهن که برطبق آن واقعیت در کلیهای22ازلی-ابدی وجود دارد،بهطور ضمنی دال بر این است که معلوم کردن حقیقت وجود،نیازی به یک عمر ندارد، بلکه چنین کاری در عرض یک روز نیز بهطور کامل میسر است.
با این حال،در طول تاریخ رمان،«تام جونز»نخستین رمانی است که یک عمارت گوتیک67در آن نقش مهمی دارد68؛ همچنین،فیلدینگ مکان وقایع رمانهایش را با همان دقتی توصیف میکرد که ترتیب زمانی آن وقایع را:بسیاری از جاهایی که تام جونز در مسیر خود به لندن از آنها میگذرد،با نام مشخص شدهاند و محل دقیق قرار گرفتن بقیه را نیز میتوان با استفاده از شواهد مختلف دیگری استنتاج کرد.
پس بهطور کلی میتوان گفت،گرچه هیچیک از رمانهای قرن هیجدهم همطراز فصلهای آغازین«سرخ و سیاه69»یا«پدر گوریو70»نمیشود،که از همان ابتدا اهمیتی را که استاندال71و بالزاک در تصویر کلیشان از زندگی برای محیط قایل هستند نشان میدهد،اما بیتردید پیروی از اصل واقعیت مانندی72، دفو،ریچاردسن و فیلدینگ را به آنجا سوق داد که مبتکر قدرت «قرار دادن کامل انسان در محیط مادیاش»باشند؛و به عقیدۀ الن تیت73،قابلیت متمایزکنندۀ رمان به منزلۀ گونۀ ادبی نیز همین است.
ni noitciF fo skroW fo ecneulfnI dna eulaV eht fo etamitsE ,)8881,nodnoL(pihseltteN."