چکیده:
ظهور امام مهدی( نشانههایی دارد؛ نشانههایی که مطرح شدن آنها از سوی پیشوایان دینی همراه با مقاصدی بوده است. تحقق برخی از این مقاصد در گرو تطبیق نشانهها بر مصادیق خارجی است. این تطبیق اولا نیازمند ضوابط و معیارهایی است که ما را به مصداق واقعی نشانهها راهنمایی کند، ثانیا در مسیر آن، دو مشکل اساسی وجود دارد: نخست اینکه همیشه احتمال وجود مصادیق دیگری برای نشانهها وجود دارد و دوم اینکه برای نشانهها میتوان مصادیق جعلی ساخت. از اینرو نیازمند معیارهایی هستیم که بتوانیم در روند تطبیق از آن پیروی کرده و از دشواریهای یاد شده عبور نماییم. ضوابط یادشده بدین قرارند: نخست اینکه تطبیق باید همراه با یقین باشد؛ دوم، مصداق مورد نظر باید تمام ویژگیهای یاد شده برای نشانۀ مربوط را بالفعل دارا باشد؛ سوم، جریان تطبیق نباید به تأویل روایات بینجامد؛ چهارم، تطبیق باید با ضوابط و چارچوبهای کلی دین هماهنگ باشد و تطبیق نباید موجب زیر پا گذاشته شدن یکی از ضوابط دین شود؛ پنجم اینکه در جریان تطبیق باید نشانههایی که در آنها احتمال وجود مصادیق جعلی وجود دارد، بر نشانههایی که جعلشدنی نیستند عرضه شوند. با توجه به پنج معیار یاد شده، میتوان به مصادیق واقعی نشانههای ظهور که احتمال تعدد مصداق و جعل در آنها نمیرود دست یافت.
The reappearance of Imam Mahdi has some signs، and religious leaders have their purposes for considering and explaining them. The realization of these signs depends on their matching with concrete outside examples. The first requirement of these signs is to apply the criteria to guide us to actual symptoms، and secondly in achieving its realization، two major challenges should be met. Firstly، there is always the possibility of other instances for the observed signs and secondly there is always the possibility of making a forged instance for showing off the signs. Therefore، we need to take measures in order to implement the matching process and follow on until we safely pass these difficulties. The above criteria are twofold: Firstly، the match must be with certainty; Secondly، the evidence must have all the features of the actual sign and thirdly، the implementation of such a matching process should not lead to an attempt to re-interpret the narratives; Fourthly، the matching process should be in general coordination of the criteria and frameworks of religion and implementation of the terms should not contradict let any religious principle to be violated; Fifthly، the implementation process of the signs with evidence and instances should avoid examples that are likely to be fake، and to be on the safe side، focus on the signs that cannot be faked. With respect to the five criteria above، we can reach the real examples of appearance signs that are not numerous and instances of fraud may not be found in them.
خلاصه ماشینی:
"حاصل سخن اینکه یکی از ضوابطی که در جریان تطبیق باید لحاظ شود، این است که حداقل در نشانههای مهم و تأثیرگذار، تطبیق باید مبتنی بر یقین باشد نه حدس و گمان، و مؤمنان در رویارویی با اشخاص مدعی یا رخدادهایی که روایات بر آنها تطبیق میشوند، باید توجه کنند که آیا تطبیقهای صورت گرفته با یقین همراه است یا ادعایی است مبتنی بر حدس و گمان، و حتی گمان قوی به گونهای که احتمال خلاف نیز در آن میرود، اگر از نوع دوم بود نمیتوان به آن اطمینان کرد و اثری بر آن مترتب نمود.
دربارۀ بحث تطبیق نشانههای ظهور بر مصادیق نیز این معیار، از جمله معیارهایی است که باید آن را ملاحظه کرد و به عنوان نمونه اگر کسی مدعی شد همان یمانی مورد نظر روایات است که از او به عنوان شخصیتی مثبت و هدایتیافته یاد شده است، اما شیوۀ دعوت، نوع حرکت و شیوه مواجههای که با موافقان یا مخالفان خود دارد و یا چگونگی استدلال او بر ادعایش و...
معیار یادشده مشکل قابلیت انطباق بر مصادیق متعدد را نیز حل میکند؛ با این توضیح که اگر نشانهای مانند ندای آسمانی معجزهآسا باشد، گرچه به خودی خود تکرارشدنی است و این احتمال میرود که سالها بعد دوباره چنین ندایی تکرار شده و مصداق واقعی روایات مورد دوم باشد، اما از آنجا که این نشانه در روایات معیاری برای شناخته شدن امام مهدی قرار گرفته است 1 در صورتی که احتمال تکرار در آن برود، دیگر این خاصیت را از دست خواهد داد؛ چرا که در هر مرتبه که این نشانه محقق شود، احتمال آن میرود که بار دیگر نیز تحقق یابد."