چکیده:
در منطقه خلیج فارس کشورها نسبت به یکدیگر در فضای ادراک متضاد قرارداشته و با نشانه هایی از «عدم اطمینان» روبرو هستند. بر این اساس، هر دولتی محیط امنیتی خود را در عرصه جهانی و منطقه ای تعریف کرده و تهدیدات را شناسایی می کند تا برای مقابله با آن برنامه ریزی کند. در این میان، تبلیغات و اقدامات غرب و به ویژه ایالات متحده در شکل دهی جهت های امنیتی کشورهای منطقه در قبال روابط خود با جمهوری اسلامی و تصویر امنیتی شده از ایران/ایران هراسی تاثیری به سزا دارد و بازیگران منطقه ای با درک تهدیدها از دیدگاه خود اقدامات گوناگون انجام می دهند و راهبرد نظامی خود را در ارتباط مستقیم با مولفه های امنیت درون ساختاری و ناامنی های منطقه ای پایه ریزی و حول محور حداکثر سازی امنیت ساختاری، به خرید تسلیحات و توافقات دفاعی امنیتی با نیروهای فرامنطقه ای اقدام می کنند.
In the Persian Gulf، countries understand each other differently and face "uncertainty". Accordingly، each State defines its security environment within international and regional context and identify threats in order to plan against. The propaganda and actions by the West and especially the United States in shaping the regional security regarding their relationship with Islamic Republic and its security self-image of Iran (Iran phobia) has a great impact and their understanding to threats perform various actions such as the allocation of human and financial resources for military purposes as an oldest methods and tools to deal with security threats. thus، The regional countries military strategy relate directly with the structural components of security and insecurity and are based on maximizing the structural safety، through purchasing weapons and defense and security agreements with transregional forces.
خلاصه ماشینی:
در اين ميان،تبليغات و اقدامات غرب و بهويژه ايالات متحده در شكلدهى جهتهاى امنيتى كشورهاى منطقه در قبال روابط خود با جمهورى اسلامى و تصوير امنيتى شده از ايران/ايران هراسى تأثيرى بهسزا دارد و بازيگران منطقهاى با درك تهديدها از ديدگاه خود اقدامات گوناگون انجام مىدهند و راهبرد نظامى خود را در ارتباط مستقيم با مولفههاى امنيت درون ساختارى و ناامنىهاى منطقهاى پايهريزى و حول محور حداكثر سازى امنيت ساختارى،به خريد تسليحات و توافقات دفاعى امنيتى با نيروهاى فرامنطقهاى اقدام مىكنند.
درواقع،آغاز برنامههاى بازسازى توانايى نظام جمهورى اسلامى ايران در سالهاى پس از جنگ با عراق،به سه دليل عمده مورد انتقاد فرار گرفت و بسيار بزرگتر از آنچه بود؛جلوه داده مىشد:الف)توجيه حضور مستقيم قدرتهاى نظامى بزرگ در منطقه،بهويژه در آبهاى خليجفارس؛ب)ايجاد حس ناامن در كشورهاى حاشيه جنوبى خليجفارس بهمنظور ترغيب آنها به خريد جنگافزارهاى پرهزينه براى مقابله با تهديد فرضى«ايران در حال مجهز شدن به سلاحهاى كشتار جمعى و موشكهاى بالستيك با برد ميانه»؛ج)منحرف كردن توجه روزافزون مطبوعات و محافل سياسى عرب از انحصار اتمى اسرائيل تا با اعتراض كشورهاى خاورميانه به برنامههاى نظامى اتمى اسرائيل و نپذيرفتن معاهده منع گسترش تسليحات اتمى از سوى تلآويو مقاله كنند(لطفيان،195:1390).
نتيجه در اين پژوهش تلاش شده است ضمن بررسى رويكرد قدرتهاى غربى بهويژه ايالات متحده درخصوص تخاصم و مقابلهگرايى عليه جمهورى اسلامى ايران و اقداماتى كه امروزه تحتعنوان ايرانهراسى مطرح است؛تاثير اين اقدامات بر سياستهاى نظامى-امنيتى كشورهاى عضو شوراى همكارى خليجفارس بررسى شود.