چکیده:
برنامه آموزش تفکر فلسفی به کودکان، فبک[i]، برنامه ای درجهت بهبود تفکر کودکان است. پیش گامان این برنامه ادبیات را، به علت کارکردها و خصوصیات نهفته آن، مناسب ترین شیوه ارتباط با کودکان دانسته اند و این در حالی است که ادبیات نیز جایگزین های دیگری پیدا کرده است؛ اکنون این فرض مطرح است که هنر، به عنوان جایگزینی دربرگیرنده ادبیات، به مدد ابزار و روش های گوناگون و با محتوای درونی، پاسخ گوی جایگاه بنیادین، نظری و عملی هنر در تفکر است. ازاین رو این مقاله هنر را میانجی دریافت خرد و یا همان تفکر معرفی می کند و با توضیح چگونگی میانجی گری هنر در آموزش تفکر فلسفی به کودکان، جایگاه هنر در فبک را با رویکردی نظری ـ تحلیلی بررسی و لزوم این میانجی گری را بیان می کند و نتیجتا به دنبال این هدف است تا هنرورزی با کودکان را، همراه فلسفه ورزی با آنان، به عنوان ضرورتی اجتناب ناپذیر، موضوعیت بخشد.
خلاصه ماشینی:
"این واسطه،اگر«هنر»با ویژگیهایی خاص تلقی شود،چه امکانی را برای آموزش تفکر فلسفی ایجاد میکند که میانجیگری خود را موجه جلوه دهد؟و یا اینکه در آموزش تفکر فلسفی کدام نیاز لزوم بهرهمندی از وساطت هنر را حتی در ادبیات مورد استفادۀ فبک متذکر میشود؟ اکنون هنر در برنامۀ آموزش تفکر فلسفی یک بستر است یا یک واسطه؟یک روش آموزشی است یا محتوای آن مطرح است؟به عبارتی دیگر،هنر در برنامۀ آموزش تفکر چگونه ایفای نقش میکند؟آیا بهطور کلی میتوان از امکانات روحی عاطفی و ارتباطی هنر، شیوهها و محتوای آن در برنامههای آموزش تفکر فلسفی به کودکان یا به عنوان زمینۀ خردورزی با آنان صرفنظر کرد؟ پرسشهای پژوهش سؤالات عمدهای که این مقاله قصد پاسخگویی به آنها را دارد: 1.
در این تعامل،جایگاه هنر علاوهبر زیباییشناسی و فلسفه،در جامعهشناسی(از منظر نهادها و ساختار اجتماعی،ارتباطات انسانی و چگونگی انتقال و خلق معنی)،روانشناسی (از زاویۀ کیفیت ادراک،ارتباط عاطفی و تجربیات شناختی)،و در تعلیم و تربیت(به عنوان&%00307KVTG003G% بستر معرفت و تربیت حقیقی)اختصارا موردنظر قرار گرفت و هنرها از جهت روش و تکنولوژی به عنوان یک رسانۀ قدرتمند و از جهت محتوا به عنوان حامل و واسط بسیاری از مفاهیم و دادهها بررسی شدند؛همچنین نقشآفرینی هنر،با توجه به مخاطبان خردسال برنامه،موردی است که در مجموعۀ مباحث فوق بیشتر در جهت تبیین ضرورت وساطت هنر در برنامۀ آموزش تفکر فلسفی به کودکان مطرح شد."