چکیده:
مطالعۀ رابطۀ چندسویۀ متون ادبی، از ارتباطات عمیق فرهنگی، داد و ستدهای محتوایی و تعاملات ادبی آنها در طی قرون متمادی، پرده برمیگیرد و به کشف راز زیبایی، کمال هنری و جاودانگی شاهکارهای ادبی میانجامد. مثنوی مولوی، از آن گونه شاهکارهایی است که نه تنها با متون ادبی پیشین رابطه دارد و با آنها گفتوگو میکند، بلکه سخت با فرهنگ مردم گذشته و اهالی دین و تصوف و عرفان، پیوند میخورد. بررسی و تحقیق در آثاری که بتوان رد پای مفاهیم، ایدهها وساختهای مثنوی را در آنها یافت و نیز، تبیین نوع تعامل مثنوی با این متون، از اهداف پژوهش حاضر است؛ پژوهشی که لاجرم، به کشف منابع و مآخذی نویافته از حکایتهایی منجر شده که در کتاب مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی نیامدهاند و سرچشمههای تازهای از آبشخور فکری مولانا را نمایان میسازد و جنبههای هنرمندی مولانا را تبیین میکند.
Investigating the multilateral connections of literary texts throws light on deep cultural communications and literary or cogitative interactions over the centuries. These investigations may lead to discovering secret of beauty، maturity of art and eternity of masterpieces in literature. Mathnavi Ma‘navi is a masterpiece that not only argues about ancient literary contexts، but also relates to people’s culture and their religious or mystical meanings. The present study is aimed at examining textual that are abundant with Mathnavi’s concepts، ideas and structures. It is also intended to elucidate how Mathnavi interacts with these texts. Finally، this study fulfills to discover some new sources of Mathnivi’s tales that have not been mentioned in “Maākheze qesas va tamthilāte Mathnavi” (by Badi‘ al-zamān Foroozānfar). It also reveals new aspects of Mowlana’s thoughts and his artistic abilities.
خلاصه ماشینی:
"در برخی دیگر از متون دینیـ داستانی، در مطاوی روایت پیشین و در وصف مهارت هدهد در نشان دادن آب به سلیمان(ع)، حکایت نافع بن ازرق قدری درج میشود که در مقام احتجاج با ابن عباس میپرسد: «چگونه است که هدهد در زیر زمین آب را میبیند، اما از دیدن دام در زیر پای خود عاجز است؟» ابن عباس میگوید: «آیا نمیدانی که چون قضا فرود آید، چشم از دیدن باز میماند؟» این گفتوگوی روایی را در قصص الانبیا (ص304ـ291)؛ الحیوان جاحظ(جزء ثالث، ص512ـ 513)؛ تفسیر کشف الاسرار(7/ 204) و عجایب المخلوقات(ص539ـ 540) میبینیم.
4. بدیعالزمـان فروزانفر دربارۀ مأخذ حکـایت «پیر چنگی و عمر»(1/ 1916 به بعد)، مؤکدا تصریح میکند که «مأخذ آن حکایتی است که در اسرار التوحید، چاپ طهران، به اهتمام بهمنیار، ص76ـ87 نقل شده»(مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، ص20)؛ آنگاه عین روایت یادشده را درج میکند و پس از آن توضیح میدهد که «همین حکایت را شیخ عطار در مصیبتنامه به نظم درآورده است» و سپس روایت عطار را نیز میآورد.
بدون شک، برخی از حکایات این کتاب راـ علاوه بر منابعی که فروزانفر از آنها یاد کردهـ باید در متونی چون تفسیر سورآبادی، تفسیر کشف الاسرار میبدی، شرح التعرف مستملی بخاری، تاریخ بلعمی، عجایب المخلوقات قزوینی، عجایبنامۀ محمد بن محمود همدانی، و نصیحة الملوک غزالی یافت که در مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، کمتر بدانها توجه شده است."