چکیده:
عرفان اسلامی و عرفان هندویی، هرچند از دو مکتب کاملا متفاوت سرچشمه گرفته و در طی زمان به بار و بر نشسته اند، اما از آنجا که اساسا عرفان– قطع نظر از اینکه به کدام مکتب و سرزمین تعلق داشته باشد– ریشه در باطن حق جوی آدمی دارد و عارفان در جست وجوی حقیقتی واحد بوده اند، از این رو در این دو عرفان ظاهرا بیگانه از هم، نیز وجوه مشترک فراوانی به چشم می خورد که حکایت از انس و الفت باطنی آن ها می کند. در این مقاله کوشش شده است تا این وجوه مشترک در بعد جهان شناسی نمایانده شود، هرچند باید اعتراف کرد که مبانی عرفان ناشی از دین مبین اسلام، به دلیل وحیانی بودن و نیز خاتمیت این دین، به مراتب از اصالت، اتقان و انسجام بیشتری نسبت به عرفان های دیگر و از جمله عرفان هندویی برخوردار است.
خلاصه ماشینی:
"&%00208REPG002G% مراتب چهارگانه«آتمان»و تطبیق آن با عوالم چهارگانه عرفان اسلامی پیش از این در بحث از مایا یا قدرت خلاقه برهمن در مکتب ودانتا،گفتیم که فرایند تدریجی تکوین و تطور جهان را با سه مرحله:خواب عمیق،رؤیا و بیداری قیاس میکنند.
این حالات چهارگانه آتمان یا به عبارت دیگر مراتب چهارگانه وجود را میتوان با عوالم اربعه عرفان اسلامی(ناسوت،ملکوت،جبروت و لاهوت)تطبیق داد،چنانکه محمد داراشکوه (1069-1024 ق)چنین تطبیقی را انجام داده است.
به عبارت دیگر برهمن در حالت مکتوم و نامتجلی آن در عالم کبیر،ایشوارا(خدای خالق)و در عالم صغیر براجنیا نام دارد )111:6991 renhcaZ( این مرتبه سوم هستی به مراتب پیشین(عالم بیداری و رؤیا)وحدت میبخشد و در واقع مرتبه یکپارچگی و تجانس آگاهی و عین سرور و شادی است.
پیش از این گفتیم که برهمن در حالت نامشروط و عاری از کیفیات،نیرگونابرهمن یا پارابرهمن خوانده میشود که با مرتبه چهارم هستی(توریا)یکسان میباشد که«اوم»54در مکتب ودانتا معرف مقام بیمقامی ذات نامتناهی آتمان یا برهمن است.
از سوی دیگر همانطور که در عرفان اسلامی،حرکت وارونه بازگشت به اصل(قوس صعودی)متضمن گذار از ناسوت به ملکوت و از ملکوت به جبروت است،از دیدگاه مکتب ودانتا نیز در زمان انحلال کیهانی در پایان یک«کالپا»55(دوره جهانی معادل 4/320/000/000 سال)،حالت بیداری در رؤیا به خود باز میگردد و رؤیا در حالت خواب عمیق که حالتی نطفهای و ناپیداست رسوب میکند(شایگان،1384).
در سطح عالم صغیر و انسانی،حرکت وارونه آفرینش هم در اسلام و هم در مکاتب هندویی،متضمن تحقق روحانی است که از طریق آن شخص رهایی یافته در اسلام به فنا در ذات میرسد و شخص«زنده-آزاد»56هندی نیز انحلال مطلق خود را از طریق انجذاب سه حالت آتمان در برهمن نامتمایز محقق میسازد و در معرفت عظمای توریا که هویت ذواتی چون عالم و معلوم و علم است،مستقر میگردد(همان:216-215)."