چکیده:
ابن عربی بر نقش دوگانه عقل که دارای دو حکم متفاوت است تاکید می ورزد. او معتقد است عقل از جنبه «فعل» متناهی و از جنبه «قبول» نامتناهی است. به اعتقاد او، در مقام فعل، از قلمرو محدود و معینی برخوردار است، اما در مقام قبول، حد و مرزی ندارد و می تواند در پرتو قلب و وحی، منور گردد و حقایق را دریافت کند. عقل در این وجه مقلد و تابع وحی و قلب است .از دیدگاه علامه طباطبایی، عقل یکی از شریف ترین نیروهای انسانی است که می تواند کلیات و حقایق را ادراک کند. اما به تنهایی قادر به تحصیل و درک همه حقایق نیست، بلکه عقل به عنوان ابزار معرفتی انسان، دارای حیطه و قلمرو مشخص بوده و نیازمند وحی است تا به معارفی که خارج از دسترس اوست، راه یابد. عقل، نه آن مقدار ناتوان است که از فهم کتاب و سنت به نحو کلی عاجز باشد و نه آن مقدار توانمند است که بدون هیچ گونه محدودیتی بتواند به شناخت کامل خداوند و حقایق، نایل گردد. درعین حال عقل و ادراکات آن ارزشمند است، بدین معنا که می توان برای شناخت گزاره های وحیانی از آن بهره جست
خلاصه ماشینی:
"از میان عارفان،دیدگاه ابن عربی به عنوان مؤسس عرفان نظری(که آن را به عنوان یک نظام و جهانبینی ویژه با مبادی و مقدمات و مسائل خاص خود تأسیس کرده است)و در میان اندیشمندان معاصر،علامه طباطبایی(به عنوان یک فیلسوف بزرگ معاصر و صاحب آرا و نظریات خاص خود)در باب ارزش عقل و جایگاه آن در این پژوهش مورد بررسی و توجه قرار گرفته است.
ازاینرو،مرتبۀ دوم را تعقل بدیهیات و مرتبۀ سوم را تعقل نظریات و مرتبۀ چهارم را تعقل همۀ بدیهیات و نظریات که مطابق با عوالم سفلی و علوی است تعریف کرده و بیان میکنند که نفس ناطقه در مرتبۀ چهارم میتواند همۀ معقولات بدیهی و نظری را حاضر کند و به همۀ آنها بدون اینکه واسطهای مادی در کار باشد؛توجه نماید و هرگاه نفسی به این مرتبه از عقل،نائل گردد عالمی عقلی مشابه عالم عینی میشود: و رابعها تعقلها لجمیع ما حصلته من المعقولات البدیهیة أو النظریة المطابقة لحقایق العالم العلوی و السفلی،باستحضاره الجیع و توجهها إلیها من غیر شاغل مادی،فتکون عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی و تسمی العقل المستفاد(طباطبایی،1424 ب:180).
اما علامه طباطبایی،با توجه به آیات و روایات و برمبنای حکمت متعالیه،معتقد است که عقل به تنهایی قادر به تحصیل و درک همۀ حقایق نیست؛بلکه ابزار معرفتی عقل،حیطهای معین و مشخص برای کسب معارف دارد و برای رساندن انسان به کمال نهایی ناکافی است.
هر دو در این نظر توافق دارند که عقل در حیطه و قلمرو خودش میتواند فعالیت کند و ادراکاتش ارزشمند است،اما عقل نه آنقدر تواناست که بدون هیچگونه محدودیتی بتواند به شناخت حقایق نایل شود و نه آنقدر ناتوان است که از فهم کتاب و سنت و ادراک حقایق به کلی عاجز باشد."