چکیده:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر آموزش راهبردهای یادگیری (شناختی و فراشناختی) بر عملکرد حافظه فعال انجام شد. جامعه ی این پژوهش عبارت بود از کلیه ی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر تهران که در سال تحصیلی 88-1387مشغول به تحصیل بودند. به منظور انتخاب نمونه آماری پژوهش، تعداد 175 نفر از دانش آموزان با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. سپس، با اجرای آزمون ظرفیت حافظه فعال (اقتباس از دانیمن و کارپنتر، 1980) و پرسشنامه تلفیقی چهل و چهار سوالی راهبردهای یادگیری (کرمی، 1381) تعداد 40 نفر از دانش آموزان گروه نمونه که نمره پائین تر از میانگین در این دو آزمون کسب کرده بودند، انتخاب شدند. آنگاه، به طور تصادفی، 20 نفر از آنان در گروه کنترل و20 نفر دیگر در گروه آزمایش جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت10 جلسه یک ساعته تحت آموزش راهبردهای یادگیری قرار گرفتند. پس از اتمام جلسات آموزش، به عنوان پس آزمون، عملکرد حافظه فعال هر دو گروه آزمایش و کنترل مورد سنجش قرار گرفت. داده های حاصل از اجرای پیش آزمون و پس آزمون، با استفاده از آزمونt گروه های مستقل و همبسته مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد، آگاهی و استفاده از راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری روی عملکرد حافظه فعال اثر مثبت دارد. این نتایج می تواند کاربردهایی برای تدریس و یادگیری اثربخش داشته باشد که در مقاله ی حاضر به آن پرداخته می شود.
he purpose of the present research was to investigate the relationship between students' learning modes and styles with age and academic performance. 439 (299 female and 140 male) students of humanities and basic sciences in Tabriz Payame Noor University were randomly selected using multi-stage cluster sampling. Honey and Mumford's learning styles questionnaire and Kolb’s learning styles inventory were used to evaluate students’ learning modes and styles. The gathered data were analyzed and the results showed that: (1) among Kolb's learning styles, only abstract conceptualization has a positive and meaningful correlation with students' academic performance. (2) none of Honey and Mumford's learning styles had meaningful relation with students’ academic performance. (3) negative and meaningful correlation was observed between activist learning styles and reflector and theorist ones. (4) there is a positive and meaningful correlation between age and theorist and pragmatist learning styles and negative and meaningful correlation between it and activist learning style. (5) age has a positive and meaningful correlation with abstract conceptualization and active experimentation, as well as academic performance. (6) concrete experience has a positive and meaningful relationship with activist learning style, whereas it has negative and meaningful relation with reflector, theorist and pragmatist learning styles. These results will be discussed in more details in this paper.
خلاصه ماشینی:
"مفهوم سازی انتزاعی برخلاف تجربه عینی با سبک یادگیری فعال رابطه منفی و معنیدار ولی با بقیه سبکهای یادگیری از قبیل متفکر، نظریهپرداز و عملگرا رابطه مثبت و معنیداری نشان داد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) در جدول 3 نتایج آزمونهای همبستگی و سطح معنیداری آنها نشان میدهد که از بین شیوههای یادگیری فقط مفهوم سازی انتزاعی با عملکرد تحصیلی دانشجویان رابطه مثبت و معنیداری دارد.
&%01803AORG018G% (به تصویر صفحه مراجعه شود) نتایج آزمونهای همبستگی بین سبکهای یادگیری هانی و مامفورد با شیوههای یادگیری کلب و سطح معنیداری آنها در جدول 5 حاکی از آن است که تجربه عینی با سبک یادگیری فعال رابطه مثبت و معنیداری دارد ولی با سبکهای یادگیری متفکر،نظریهپرداز و عملگرا رابطه منفی و معنیداری دارد.
بحث و نتیجهگیری نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین شیوههای یادگیری کلب فقط مفهوم سازی انتزاعی با عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه پیام نور رابطه مثبت و معنیداری دارد.
آنها در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که از بین شیوههای یادگیری فقط مفهوم سازی انتزاعی با موفقیت تحصیلی در دروس زبان انگلیسی و ریاضی رابطه مثبت و معنیداری دارد.
در جدول 6 نتایج برخی از پژوهشهایی که رابطه بین چهار سبک یادگیری ترجیحی افراد براساس نظر هانی و مامفورد و معادل سبکهای یادگیری کلب آنها ارائه شده است.
yrotnevnI elytS gninraeL desiver eht fo saib tes-esnopser dna ,ytidilav tcurtsnoc ,ytilibaileR .
eriannoitseuQ elytS gninraeL s'drofmuM dna yenoH fo ytilanoisnemid ehT ."