چکیده:
زبان مجموعهای نظاممند و به هم پیوسته است که در عین یکپارچگی و تشکل، پیوسته در حال تکامل و دگرگونی و پویایی است. این تکامل و دگرگونی و پویایی و تحول در واژگان هر زبان نیز جاری است. به همین سبب است که در مطالعة تاریخی هر زبان در کنار واژههایی که از قدیمالایام تاکنون معنای خود را حفظ کردهاند، به واژههایی برمیخوریم که در گذشته در معنایی به کار رفتهاند و امروز به معنای دیگری به کار میروند یا واژههایی که اصولا وجود نداشته و در دورههای اخیر ساخته شدهاند. همچنین برخی واژهها در متون کهن مشاهده میشوند که در نوشتههای امروزی اثری از آنها نیست و متروک شدهاند. نگارندة این مقاله درصدد است تا تحول معنایی واژههای زبان فارسی را با تکیه بر تاریخ بیهقی که یکی از کهنترین متون نثر فارسی در قرن پنجم هجری است، بررسی کند. در این تحقیق واژههای این اثر مکتوب فارسی به تفکیک از نظر حفظ معنای گذشتة واژه در زبان امروز یا تحول آن در گرفتن معنای جدید به همراه معنای گذشته یا نداشتن کاربرد واژه در معنای گذشته و پذیرفتن معنای جدید یا متروک شدن کلی آنها در زبان فارسی امروز و نظایر آنها بررسی میشود. این پژوهش مبین میزان و چگونگی تحول و تکامل در واژههای زبان فارسی و ابعاد و گونههای آن در یک مطالعة تاریخی است.
خلاصه ماشینی:
به بیان دیگر، ممکن است واژهای برای بیان یک معنی خاص در زبان فارسی ساخته شده باشد؛ پس از آن به دلایلی همچون خاصیت پویایی زبان یا برخی عوامل بیرونی، معانی جدیدی برای همان واژه شکل گرفته باشد و اینگونه است که مثلا برای هر کدام از واژههایی همچون: «پیش»، «بار»، «پیچیدن» در لغتنامة دهخدا و فرهنگ لغت معین بیش از ده معنی ذکر شده است و البته امکان افزوده شدن معانی جدید به آنها هم به مرور زمان وجود دارد.
به بیان دیگر، معنی قدیم این واژهها متروک شده است و در زبان امروز فارسی به معنی جدیدی غیر از آنچه در تاریخ بیهقی استعمال شدهاند، به کار میروند.
البته این تحقیق فقط به تاریخ بیهقی و فارسی امروز نظر دارد وگرنه با بررسی متون دورههای پس از عصر بیهقی میتوان به زمان متروک شدن معانی کهن اینگونه واژهها و نیز پیدایش معنایی جدید برای آنها پی برد.