چکیده:
«وحی» حقیقت رازآلودی است که ازقلمرو اصطیاد عقل وحس استبعاد دارد؛ با این حال برخی از روشنفکران معاصر درباره این حقیقت مرموز معتقدند وحی محصول تجربه دینی است و به شخصیت و قوه خیال پیامبر’ در تولید وحی موضوعیت و فاعلیت داده است.در این تحقیق، ابتدا تعریفی از وحی و فرهنگ و نوع مواجهه قرآن با فرهنگ عصر نزول ارائه می شود. سپس از منظر فلسفه صدرایی اثبات می شود که: اولا: وحی تعینی پیشینی و ثابت در علم الهی و عالم عقل داشته و پیامبر تنها دریافت کننده و ابلاغ کننده امین آن بدون تغییر در عالم حس بوده است. ثانیا: قوه خیال پیامبر’ فقط قابل وحی و کاشف حقایق است، نه فاعل آن. ثالثا: وحی در فرآیند تنزیل، متغیر و متاثر از هیچ امر خارجی مانند فرهنگ نیست. رابعا: وحی حقیقتی فراتر از زمان و زبان بوده و همیشه دارای حجیت است؛ درنتیجه ایده برخی روشنفکران در مورد وحی، فاقد پشتوانه های عقلی و فلسفی صدرایی است و اصرار بر آن بی دلیل است
خلاصه ماشینی:
(سبحانی، 1387: 65 / 7) همانگونه که علما و متخصصان اسلامی با دلایل متقن ومتعدد همه قرآن را ازسوی خداوند میدانند که از مجرای عصمت و طهارت بهطور خالص و بدون کمترین تغییر وتأثیر امر خارجی بهدست ما رسیده وحجت شرعی دائمی برای امت اسلامی است، قرآن نیز اصرار میورزد که وحی الهی از هر نوع آمیختگی با سخن غیر خدا حتی روحیات پاک ومتعالی پیامبر’مصون است.
(جعفری، 1379:175و177) درباره رابطه وحی و فرهنگ عصر جاهلی میتوان گفت: با توجه به مذاق شرع در ردع و منع صریح برخی عادات و رسوم خرافی و غیرعقلانی از یکسو و امضا و تأیید برخی از رفتارهای سابق غیرمعارض با توحید و فطرت ازسویی، وحی برای تربیت، تعلیم و تزکیه انسانها واصلاح اصول و ارزشهای جامعه بشری نازل شده و طبیعی است که در این راه باید از تمام ظرفیتهای فردی و جمعی انسانی استفاده نمود و با بنمایههای فطری، هنری، علمی، عرفانی بهصورت فعال ـ نه منفعل ـ وارد شد تا انسان به سعادت و نور رهنمون شود: «ویخرجهممنالظلماتإلیالنور».
(صدرالدین شیرازی، 1366: 1 / 300؛ همو، 1360 الف: 13 و 53 ـ 52) این تبیین ایشان بر چند اصل استوار است: وحدت و تجرد حقیقت وجود و بساطت آن، مراتب تشکیکی وجود، اتحاد عقل و عاقل و معقول و نیز حرکت جوهری.