چکیده:
تشبیه و تجسیم، در تاریخ اندیشههای کلامی، همواره به متفکرانی از شیعه و اهل سنت نسبت داده شده است. یکی از این متفکران هشامبنحکم، متکلم بزرگ شیعی، است. برخی از دانشمندان اهل سنت، نظیر جاحظ و خیاط، چنین عقیدهای را به او نسبت دادهاند. در روایات شیعه نیز گاه چنین نسبتی به او داده شده است. بزرگان شیعه در مقابل این نسبت واکنشهای فراوانی از خود نشان دادهاند. این مقاله به دلایل منسوب به هشام در اثبات تجسیم، و ریشهیابی دیدگاه منسوب به هشام میپردازد. سپس واکنشهای دانشمندان شیعه به چنین نسبتهایی را دستهبندی کرده و آنها را گزارش میکند. در پایان نتیجه میگیرد که نهتنها مستندات اعتقاد هشام به تجسیم تام و تمام نیست، سخن متکلمان اهل سنت نیز در این زمینه با هم ناسازگار است و نمیتوان به آنها اعتماد کرد.
خلاصه ماشینی:
"شیخمفید در پاسخ سیدمرتضی در مورد اعتقاد به تشبیه در میان شیعه میگوید به جز هشام و اصحاب او که با اجماع اصحاب ابوعبدالله7 مخالفت کرده و به جسمی نه مانند اجسام قائل شدهاند، کسی دیگر در میان امامیه به تجسیم معتقد نبوده و روایت شده که هشام نیز از این عقیده بازگشته است.
وی میگوید: اگر گفته شود شما که در مورد خداوند میگویید «شیء لا کالاشیاء» و «قادر لا کالقادرین» و «عالم لا کالعالمین» پس باید تعبیر «جسم لا کالاجسام» را نیز تجویز کنید، در پاسخ میگوییم این اشکال مردود است؛ زیرا شیء، اسمی است که بر چیزی اطلاق میشود که علم به آن ممکن است و میتوان از آن خبر داد و امور متماثل و مختلف و متضاد را دربرمیگیرد.
از جمله در گزارش اشعری که مفصلترین گزارش در این خصوص است، بسیاری از مطالب آن به تجسیم معنوی نظر دارد، اما دو نکتۀ اساسی در آن وجود دارد؛ نخست اینکه اشعری پاسخ روشنی به این پرسش که دیدگاه هشام در مورد شباهت یا عدم شباهت خداوند با دیگر اشیاء چیست، نمیدهد و هر دو قول را از او حکایت کرده است.
(کلینی، بیتا، ج1، باب اطلاق القول بانه شیء، ح6، ص110) گویا هشام جسم را با شیء مترادف میدانسته و چون اطلاق شیء بر خدا جایز است و حتی تعبیر امام این است که «شیء بخلاف الاشیاء»، اطلاق جسم را نیز تجویز کرده است؛ منتهی برای تنزیه خداوند و نفی هرگونه تشبیه، قید «لا کالاجسام» را ضروری دانسته است."