چکیده:
یکی از مهمترین رفتارهای افراد و خانوارها در حوزه اقتصاد مربوط به مصرف است. از آنجا که تقریبا در همه کشورها، حجم زیادی از تولید ناخالص داخلی به مصرف اختصاص دارد، کوچکترین نوسان و تغییری در حجم (کمیت) و نوع (کیفیت) مصرف تاثیر قابل توجهی بر رشد و توسعه خواهد داشت. در اقتصاد متعارف، تحلیل های مربوط به مصرف، محدود به عوامل بازاری مثل قیمت ها و درآمد است و عوامل غیربازاری نادیده انگاشته می شود. این عوامل مانند انتظارات ذهنی مصرف کنندگان نسبت به آینده بازار، رفتارهای احتیاطی، رفتارهای تقلیدی، اطمینان مصرف¬کنندگان به بازار و اهمیت دادن به مصرف نسبی دارای اثرات چشمگیری بر سطح مصرف افراد هستند، بگونه ای که مصرف را در دوران رونق بیش از حد معقول افزایش می دهند و در دوران رکود، مصرف را بیش از حد کاهش می دهند و دوران رکود را طولانی تر و شدیدتر می کنند. اسلام در طرح ریزی نظام اقتصادی خود، با هدایت محرک های درونی افراد و همچنین وضع محدودیت های فقهی و اخلاقی مختلف، سعی کرده است رفتارهای مصرفی را بگونه ای مدیریت کند که نه تنها به بحران های گسترده اقتصادی منتهی نشود بلکه موجبات رونق و شکوفایی اقتصادی را نیز فراهم سازد. تصفیه اخلاقی انگیزه ها و سلایق پیش از ورود به بازار، منع مصرف مسرفانه و برنامه ریزی برای رسیدن همه اقشار جامعه به مصرف در حد کفاف، تحریم ربا و جلوگیری از تامین مالی مصرف مبتنی بر بدهی و نهایتا ایجاد انگیزه های الهی برای کار کردن و کسب درآمد، از جمله سیاست های اسلام برای مهار بخش بحران زای رفتارهای مصرفی و در کنار آن، ایجاد تقاضای لازم برای تداوم رشد اقتصادی می باشد
The most important behavior of individuals and households is consumption. As the consumption compromises a considerable part of GDP in most of the countries، any small change in the quantity and quality of it will have a huge impact on the growth and development of the country. In conventional economics، consumption analyses and theories only deal with the market variables such as prices and incomes and the role of non-market variables، and the psychological and cultural ones، are ignored. Non-market variables such as psychic expectations of consumers about the future of the market، precautionary behavior، imitating behavior، consumer’s confidence in the market and caring about relative consumption have substantive impacts on the level of consumption so that they cause consumption either to be increased more than enough in booms and generate bubbles، or to be declined more than enough in recessions and make them longer and more intense. In designing its economic system، Islam has directed and conducted innate incentives and motivations and also posed legal and ethical constrains. In doing so، Islam has tried to manage consumption behaviors so that it not only prevents extensive economic crises but also provides the conditions for advancing the economy. Among the Islamic policies which control the troubling part of the consumption and provide the necessary demand for economic growth are: ethical settlement of the incentives before entering the market، prohibiting prodigal consumption and planning to bring all the people to a Kafaf level of consumption، prohibiting Riba and not recommending to debt-financing the consumption، and finally، introducing divine incentives for working and making money.
خلاصه ماشینی:
تصفیه اخلاقی انگیزهها و سلایق پیش از ورود به بازار،منع مصرف مسرفانه و برنامهریزی برای رسیدن همه اقشار جامعه به مصرف در حد کفاف،تحریم ربا و جلوگیری از تأمین مالی مصرف مبتنی بر بدهی و نهایتا ایجاد انگیزههای الهی برای کار کردن و کسب درآمد،از جمله سیاستهای اسلام برای مهار بخش بحرانزای رفتارهای مصرفی و در کنار آن،ایجاد تقاضای لازم برای تداوم رشد اقتصادی میباشد.
تحریم شدید اسراف و تبذیر و حرص در مصرف از یک سو و منع کنز مال و بخل در هزینه کردن آن از سوی دیگر،باعث میشود اولا منابع کمیاب جامعه در جهت برآوردن نیازهای کاذب و تجملاتی تلف نشود،ثانیا مال از چرخه اقتصادی خارج نشود و در راستای رشد و رونق اقتصادی به کار گرفته شود،ثالثا تصمیمات اقتصادی با توجه به واقعیتهای اقتصادی اتخاذ شود و از رفتار گلهای و تقلیدی که عمدتا ناشی از حرص است جلوگیری شود و رابعا با اعتماد به رازقیت خداوند و بدون دغدغه نسبت به آینده،افراد از احتکار اموال و خرید بیش از نیاز خود در شرایط کمیابی کالاها خودداری کنند.
رسیدن همه افراد به سطح مصرف در حد کفاف باعث ایجاد تقاضای واقعی برای کالاها و خدمات میشود و علاوه بر رفع نیازهای مردم،رشد و رونق اقتصادی را به همراه دارد.
نهایتا اینکه اسلام با ایجاد انگیزههای الهی برای کار کردن و کسب درآمد،تولید ثروت را در جامعه افزایش میدهد و بطور سیستماتیک به تولید بیشتر از حد کفاف مصرف خانوار تشویق میکند تا ثروتهای تولیدشده مازاد بر حد کفاف، صرف نیازمندان گردد و بدینترتیب،تقاضای لازم برای تداوم رشد اقتصادی ایجاد و حفظ شود.