چکیده:
به نظر می رسد که مولانا، در کلیات شمس یا دیوان کبیر و در موارد معدود در مثنوی معنوی، برای آفرینش تصاویر ادبی برساخته از «غم» با نمادهای حیوانی، از «ناخودآگاه جمعی» مدد گرفته است. این ادعا از آن روست که در بررسی این تصاویر، مولانا، اغلب از حیواناتی بهره جسته است که در ایران باستان از زمره «خرفستران» و «گرگ سردگان» بوده اند که آفریده مستقیم اهریمن، مباشر ویرانی و نماد پلیدی، شر، نحوست، بدی و در یک کلام زیانکارند. مساله ای که در این زمینه به ذهن خطور می نماید آن است که آیا مولانا در به کارگیری این نمادها آگاهانه عمل کرده است و یا در کاربرد این حیوانات، هیچ تعمدی نداشته و این نمادها را به طور تصادفی برگزیده است؟ برای پاسخ به این سوال ها، ابیاتی را - که مولانا، برای آفرینش تصاویر هنری از «غم» با نمادهای حیوانی، سروده بود- استخراج کردیم و پس از تحلیل ابیات، به این نتیجه رسیده ایم که مولانا در خلق این تصاویر، از حیواناتی بهره برده است که در ایران باستان، مظهر و سمبل شومی و زشتی و تباهی اند و شعور ناخودآگاه مولانا در استخدام این حیوانات، نقش مهمی ایفا کرده است.
It seems that Mowlana، in his Poems Collection of Shams i.e. the Great Book of Sonnets and sporadically in his Mathnavi-Ma’navi، has made use of the “collective unconscious” to create the literary images constructed upon “grief” with animal symbols. This claim is based on the fact that Mowlana (upon investigation) often uses the animals which in ancient Iran were among “wild beasts” and “wolf-heads” and they were considered to have been created directly by the Devil (Ahriman) and they were regarded to be the agents of destruction and corruption، the symbols of evil، malevolence، morbidity، wickedness and in brief harmfulness. The quetion which may be asked in this respect is whether Mowlana has acted consciously in employing these symbols or there has been no deliberate intention in using these animals and they have been selected accidentally. In order to reply to these questions، we extracted the lines composed by Mowlana to create the artistic images of “grief” with the animal symbols and after analyzing those lines، we concluded that Mowlana for building these images has made use of the animals which were the emblems of ugliness، vice، and being sinister in ancient Iran; Mowlana’s unconscious mind has played an important role in employing these animals.
خلاصه ماشینی:
"مولانا بر این باور است که حرص و آز، چشم عقل را کور، زبان اندیشه را لال و قلب را تیره و تار میسازد، با این وصف، چطور ممکن است فردی که در چنگال نیرومند طمع اسیر افتاده است، به درک حقیقت، نایل آید؟ کسی که مفتون حرص و آز است صدها حکایت عبرتآموز میشنود، اما گوش انباشته از حرص وی، گنجایش یک نکتة آن را هم ندارد: هر که را باشد طمع الکن شودپیش چشم او خیال و جاه و زرجز مگر مستی که از حق پر بودهر که از دیدار برخوردار شد لیک آن صوفی زمستی دور بودصد حکایت بشنود مدهوش حرص با طمع کی چشم و دل روشن شود هم چنان باشد که موی اندر بصرگر چه بدهی گنجها او حر بود این جهان در چشم او مردار شدلاجرم در حرص او شبکور بوددر نیاید نکتهای در گوش حرص (همان: ب584-579) این حکایت انتقادی که مولانا در قالب آن به طور همزمان، به توصیف و نقد چند نمونه از انحرافات اجتماعی - اخلاقی رایج بین صوفیان پرداخته، آن طور که از حال و هوای آن پیداست مربوط به دوران عسرت خانقاهها و قبل از رونق اقتصادی این مراکز در نتیجة توجه صاحبان ثروت و قدرت به آن است؛ عاملی که خود بعدها زمینهساز بروز فساد و تباهی در آن گردید."