چکیده:
در یک نگاه جامعه شناختی، اخلاق اجتماعی آن دسته از منش ها و رفتارهایی است که در تعاملات اجتماعی به منصه ظهور و بروز می رسد و چهره و نمای فرهنگی و اخلاقی جامعه را به تصویر می کشد. حسب بررسی نویسنده طیف ها و لایه های اخلاقی در یک جامعه و شاخصه های آنها در قالب مدلی ارائه می شود که در آن چهار طیف و منطقه اخلاقی وجود داشته و تمامی گونه های اخلاقی موجود در جامعه را در خود جای می دهد: 1. ایمان اخلاقی، 2. عصیان اخلاقی، 3. کفر اخلاقی، 4. نفاق اخلاقی. این چهار حوزه اخلاقی براساس دو محور 1. عقیده و پذیرش، 2. رفتار و گفتار شکل می گیرد که محور عقیده و پذیرش (محور عمودی مدل) در دو جهت ایجابی (بخش بالایی) و سلبی (بخش پایینی) قابل توسعه و تشدید بوده و محور رفتار و گفتار (محور افقی مدل) نیز در دو جهت ایجابی (سمت راست) و سلبی (سمت چپ) توسعه پذیر است. تحلیل و تجزیه این مدل، در بردارنده نکات جامعه شناختی و روان شناختی دیگر است که در مقاله بدان پرداخته شده است.
In a sociological perspective, social ethics consists in those deeds and behaviors appearing in social interaction and depict the cultural and moral appearance of society.As is shown in the paper, moral spectra and layers in a society and their criteria have been given in model with four moral spectra including all moral states in society: 1. moral faith, 2. moral uprising, 3. moral unbelief and, 4. moral hypocrisy. The spectra are formed on the basis of two axes: 1. belief and perception, 2. deed and speech; each being developable in two sides. The model includes some other psychological and social points discussed in the paper.
خلاصه ماشینی:
بهنظر میرسد غالب ناهنجاریهای اخلاقی در جوامع بههمین منطقه یعنی عصیان اخلاقی برگردد که محور عقیده و پذیرش آموزههای اخلاقی در آن مثبت اما محور عمل ظاهری و کاربست این آموزهها منفی است.
نکته دیگر آنکه هرچند غالب ناهنجاریهای اخلاقی در منطقه 2 عالمانه و عامدانه صورت میگیرد یعنی فرد با علم به اینکه کارش خطا و غیراخلاقی است آنرا مرتکب میشود اما ممکن است مواردی از ناهنجاریها در این منطقه از روی غفلت باشد یعنی فرد درحین ارتکاب گناه متوجه عمل زشت خود نبوده و دچار غفلت میشود بهطوریکه اگر آگاه بود و به تعبیری حضورذهن داشت، مرتکب ناهنجاری اخلاقی نمیشد.
چراکه از منظرآموزههای دینی نگاه گزینشی به دین و پذیرش برخی از آموزهها و رد و انکار بخش دیگر، امری بسیار ناپسند قلمداد شده چراکه بهدنبال خود آثار و پیامدهای خطرناکی برای فرد و جامعه بههمراه دارد از این روست که مبتلایان به این عارضه، کافر نامبردار شده و خداوند عذاب خوارکنندهای را به آنها وعده داده است.
(Reinhart, A, 2002) منافق برای خداوند متعال و اوامر او حقیقت و واقعیتی قایل نیست و رفتار خود را براساس اراده خداوند متعال تنظیم نمیکند، از اینرو مردم را در همین چهارچوب خلاصه میکند و برای آنان درحد احساس و ظاهر، واقعیت قایل میشود نه آنکه به ابعاد انسانی و ارزشی آنها اعتقاد داشته باشد.
ذکر این نکته نیز مناسب است که شدت نفاق در منطقه چهار یعنی نفاق اخلاقی ثابت نیست بلکه امری مشکک است و بسته به قرارگرفتن فرد در یکی از نقاط محورهای ظاهر و باطن مرتبهای از نقاق را برای خود رقم میزند.