چکیده:
اگر زبان ها به حرکت در نیایند، دانشی برای سازمان تولید نمی شود. زبان، ابزار تعامل انسان ها در سازمان هاست. اگر انسان به سازمان روح می دهد و سرمایه استراتژیک آن محسوب می شود، به دلیل آن است که متولیان رصدخانه سازمانی که در آن، مسائل فراروی سازمان و مدیران شناسایی و برای حل آن ها ارائه طریق می شود، خود کارکنان هستند. وقتی سکوت، سازمانی را فرا می گیرد، رکود و فتور در شبکه های فیزیکی و اجتماعی آن رسوب می کند و مزیت رقابتی سازمانی بی معنا می شود. برای تبیین پدیده سکوت سازمانی، معدود پژوهش هایی آن جام شده است ولی در آن ها نقش فرهنگ پژوهش نشده است. در این پژوهش، نقش فرهنگ سازمانی در سکوت سازمانی مورد بررسی قرار گرفته است. سازمان های مورد مطالعه از بخش دولتی (دانشگاه های علوم پزشکی تهران) انتخاب شده اند. نتایج از تاثیر فرهنگ سازمانی (جو و رفتار سکوت) حکایت دارد.
خلاصه ماشینی:
"همانطور که این جدول نشان میدهد،رابطه همبستگی معناداری بین فرهنگ سازمانی و جو و رفتار سکوت وجود دارد؛به این معناکه هر چه سازمان تلاش بیشتری برای تقویت ابعاد گوناگون فرهنگ سازمانی نماید،شرایطبرای اظهار نظر و بیان عقاید مناسبتر میشود.
به نظر آنها اگر مدیریت عالی،کارکنان را به بیان عقاید،نظرات پیشنهادها و انتقادها تشویق نکند یا به اظهارات آنهاتوجهی نکند یا به اینگونه کارکنان برچسب دردسر ساز بزند و یا اگر مدیریت عالی از روشهاییاستفاده کند که باعث ایجاد این تصور در کارکنان شود که ابزار عقاید و نظراتشان به قیمت ازدست دادن شغل یا فرصتهای ارتقاء در سازمان تمام میشود،حتی اگر شرایط برای ابرازعقاید فراهم شده باشد و فرصتهای ارتباطی نیز به صورت ظاهری به وجود آمده باشد،کارکناناز ترس پیامدهای احتمالی لب به سخن نمیگشایند.
از نکات ذکر شده تا اینجا میتوان به این نتیجه رسیدکه حتی اگر بعد مشارکتی در سازمان حاکم باشد-که انتظار میرود در چنین فرهنگی،مدیریت برای شنیدن اظهارات کارکنان مانعی ایجاد نکند و مشتاق شنیدن باشد-ولی کارکنانبه تجربه دریابند که به اظهارات آنها توجه نمیشود و یا این اظهارات باعث تغییر در اوضاعسازمان و کارشان نمیشود،ترجیح میدهند سکوت کنند و خاموش بمانند.
با توجه به اینکه دنیسون،سازمانهای اثربخش را سازمانهایی میداند که سعی میکننداین چهار ویژگی فرهنگی را در خود تقویت کنند و اینکه این پژوهش نیز نشان داد که تقویت هر چهار ویژگی باعث کاهش سکوت سازمانی میشود،میتوان نتیجه گرفت که دانشگاههایمورد مطالعه با تقویت شاخصها و ویژگیهای فرهنگی-که در آنها ضعیف هستند-میتوانندامیدوار باشند که در آینده شرایطی(جوی)را در سازمانهایشان فراهم آورند که کارکنان برایمطرح کردن عقاید،نظرات و نگرانیهای خود ترس و مشکلی نداشته باشند."