چکیده:
یمان نقش تعیینکنندهای در رسیدن انسان به سعادت دارد. بحث دربارة ایمان در حوزة الهیات دارای سابقهای طولانی است و همواره به صورت موضوعی زنده و اثرگذار در مباحث اندیشمندان مطرح بوده است. بحث بر سر این است که آیا لازم است ایمان و باورهای دینی عقلانی باشند یا خیر. بر این اساس مقالة حاضر در دو شماره، ایمانگرایی را بر دو محور مسیحیت و اسلام با توجه به مبانی نظری آنها مقایسه و نقد میکند. در بخش نخست به بیان مفهوم ایمان از منظر مسیحیت، ایمانگرایی و مراتب آن، تبیین مبانی فکری برخی از اندیشمندان ایمانگرا از جمله سورن کرکگور، نقد ایمانگرایی و بیان و نقد عقلگرایی افراطی میپردازیم.
خلاصه ماشینی:
این بحث در عالم مسیحیت از قرون اولیه تا به امروز، ذهن متفکران زیادی را به خود مشغول کرده است ، زیرا بسیاری از آموزه های اصلی آنها تعارض آشکاری با عقل دارد به گونه ای که ایمان به آنها برای بسیاری از خردمندان پذیرفتنی نیست و حتی برخی از عالمان مسیحی تلاش کرده اند با خارج کردن دین و آموزه های آن از حوزة فهم عقلانی ، مشکل را حل کنند، غافل از آنکه این کار، چیزی جز پاک کردن صورت مسئله نیست .
تعریف ایمان گرایی ارائۀ تعریفی دقیق از ایمان گرایی (fdeism) به گونه ای که نظریات مختلف مطرح شده در این حیطه را دربرگیرد، کاری مشکل است ، اما اگر بخواهیم با تسامح ، برای ورود به بحث ، تعریفی از این واژه ارائه دهیم باید بگوییم که واژة ایمان به معنای «جایگزین عقل » به کار می رود، به این معنا که یک چیز نمی تواند هم متعلق ایمان و هم متعلق عقل قرار گیرد؛ هرگز نمی توانیم برای چیزی که بدان ایمان داریم ، دلیل عقلی اقامه کنیم ، ازاین رو ایمان گرایی نظریه ای است که بر اساس آن باورهای دینی نیازمند توجیه معرفت شناختی نیستند.
به عقیدة ایمان گرایان ، مسیحیت برای اقناع و ارضای عقول آدمیان نیامده است (کاپلستون ، ١٣٦٧: ج ٧، ص ٨٥) و نمی توان آن را در پرتو عقل و منطق فهمید؛ چرا که مهم ترین آموزه های آن یعنی تجسد،(١) تثلیث (٢) و مرگ فدیه وار مسیح (٣) اموری فهم ناپذیر و خردستیزند.