چکیده:
پل جی. وایتمن، عضو چندین انجمن فلسفی در آمریکاست، که جایزه کتاب سال انجمن فلسفه اجتماعی آمریکای شمالی را در سال 2002 به خاطر نگارش کتاب دین و وظایف شهروندی دریافت کرد. وی در این جستار به بررسی نسبت دین با سیاست میپردازد. به نظر وایتمن، با ظهور آیین پروتستان، وحدت جامعه اروپا حول محور دین از هم پاشید و کثرتگرایی دینی چالشهایی را برای دین پدید آورد. او نخست به خاستگاه لیبرالیسم، انواع آن و مهمترین نظریه آن، یعنی لیبرالیسم راولز، اشاره میکند و سپس دیدگاه منتقدانی چون پاپ ژان پل دوم، تیلور، مکاینتایر و هولنباخ را پیش میکشد که از منظر دینی یا فلسفی به لیبرالیسم نگاه انتقادی داشتهاند. به گفته منتقدان، سیاستهای لیبرالی، نیازهای اساسی انسان را برآورده نمیکنند. علاوه بر این، رواج خداباوری و تأثیر عظیم آن بر سیاستهای کنونی، چالشهای نیرومندی را فراروی فیلسوفان سیاسی پدید میآورد که باید در پی تبیین آن برآیند.
خلاصه ماشینی:
"این مسایل عبارتاند از اینکه آیا حکومت به طور مشخص به کار اهداف دینی میآید؟ سازمانهای دینی از چه نوع استقلالی (autonomy) برخوردارند؟ چه موقع میتوان ادعاهای اقلیتهای دینی را نامعقول(unreasonable) دانست؟ و چگونه نهادها، با تکثردینی (religious diversity) دمساز و هماهنگ میشوند؟ پرداختن به اینگونه مسایل وظیفه سیاستهای عملی (practical politics) و نیز فلسفه سیاسی و مطالعه هنجاری سیاست است.
آنها درباره خیر حقیقی انسان ادعایی ندارند و اخلاق سیاسیای را ارائه میکنند که به نظر میرسد با انواع ادعاهای فلسفی و دینی در باب زندگی خصوصی سازگار و دمساز است.
منتقدان، لیبرالها را متهم میکنند که آنان به همان اندازه که به تحقق استقلال در همه ساحتهای حیات ملتزماند، به حکومتی که میکوشد از استقلال به شیوههایی جانبداری کند که برای دین زیانآور است نیز التزام دارند.
او میگوید این قبیل بحثها باید بر اساس اخلاق سیاسی مشترک آغاز شوند: دیدگاههای دینی تنها برای دفاع از نتایجی که بتوان آنها را بر اساس همان اخلاق مشترک تأیید کرد، وارد بحث و گفتوگوی عمومی میشوند.
یکی از کارکردهای سنتی فلسفه سیاسی کاویدن روانشناسی اخلاقی (moral psychology) و کشف لوازم آن برای ثبات و پایداری رژیمهاست؛ این سخن درباره جان راولز متقدم صادق است، همانگونه که در مورد افلاطون صادق بود.
این تکثر عقیده در درون کلیساها همان مسایلی را در بر میگیرد که بر اساس آنها ماری فکر میکرد باید در میان ادیان اجماع عمومی وجود داشته باشد؛ مثلا کلیسای کاتولیک به رغم تلاشهای زیاد نتوانسته است اجماع بر سر اخلاق جنسی را در میان اعضای خود در آمریکا پدید آورد."