چکیده:
نفثه المصدور یکی از آثار مهم تاریخی، ادبی اوایل قرن هفتم هجری قمری است. شهاب الدین محمد خرندزی زیدری نسوی در سال 628 (ه.ق) - چهار سال پس از مرگ سلطان جلال الدین خوارزمشاه- این اثر را به منظور شرح مصایب خود در زمان ملازمت و پس از مفارقت از سلطان، خطاب به یکی از متنفذین دیار خود نوشته است. اگرچه نویسنده اثر قصد داستان گویی نداشته؛ اما ترتیب انتخاب ماجراها، نظمی علی و معلولی به همراه بن مایه های روایی را به وجود آورده است. پرسش اساسی پژوهش این است که آیا می توان نفثه المصدور را یک اثر روایی با بن مایه های داستانی دانست؟ برای پاسخ به این پرسش، با واکاوی روایت نفثه المصدور تلاش شده است، تا آن را از منظر جنبه های روایت و تطبیق چهار مقوله مبانی روایت، کانونی شدگی، زاویه دید و گفتمان روایی- به منظور محدود شدن در حد یک مقاله- مورد بررسی قرار دهیم . استفاده از چارچوب روایت در نفثه المصدور نشان می دهد، اگر چه نویسنده قصد داستان گویی نداشته است، اما در پس آرایه های متعدد و نثر مصنوع این اثر، بن مایه های داستانی وجود دارد. با بسط این روش، و توسع در به کارگیری عناصر داستانی امروز در آثار تاریخی ادبی کهن، -بخوبی- می توان این آثار را تحلیل و بخشی از جنبه های پنهان آنها را نشان داد.
“Nafsatol masdoor” written by zidaree nasavee (died on 647)is one of the important historical and literal works of the first part of 7th. Century. zidaree nasavee has written this book for one of the famous people of his time.
This book has been written four years after the death of sultan djalaladin kharazmshah. His purpose is tow describe his awful life with and without sultan.
The question is that whether we can consider “Nafsatol masdoor” as a narrative work with storied Motifs or not?
If zidaree had a simple and progressive glance tow his experiences or whether he has chosen pieces of his experiences to create a storied foundation for his work.
For answering this question we have studied and analyzed “Nafsatol masdoor”.
We have analyzed it from the view of aspects of narrative and also we have considered four concepts: the bases of narrative، centralization، point of view، and narrative discourse. Using the foundation of narrative in “Nafsatol masdoor” shows that although the writer didn’t want to tell the story but the writer has tried to show the sadness of his life to the reader.
Expanding this way and using more update story elements in the old literal historical works we can analyze these works and also we can show the hidden aspects of them.
خلاصه ماشینی:
"مهمترین کانونیشدههایی که به صورت دوگانههای خیر و شر در نفثه المصدور نشان داده میشود،به این شرح است: فلک و سروران،(1)زیدری و شرف الملک وزیر،(8)زیدری و تاتار،(9)سلطان و تاتار،(9)جلال الدین و شرف الملک(16)،نواب حضرت و اهل گنجه(23)منتمیان درگاه و رنودگنجه(25)زیدری و ملک مسعود(صاحب آمد)(67)زیدری و احمد ارموی(85)زیدری و جمال الدین عراقی(76) یکی دیگر از وجوه بارز آغاز کتاب،اطلاعات حجمی در نخستین سطور و گسترش رویدادها به شکلی تدریجی درکل اثر است؛بهگونهای که با مقایسۀ آنها درصدر و ذیل کتاب میتوان نکات پنهان دیگری را به دست آورد: در این مدت که تلاطم امواج فتنه کار جهان برهم شورانیده است و سیلاب جفای ایام سرهای سروران را جفای خود گردانیده،طوفان بلا چنان بالا گرفته که کشتی حیات را گذر بر جداول ممات متعین گشته(زیدری،همان،ص 1) این عبارت کوتاه که به همران فشردهای از آرایههای ادبی است،همچون آهی بلند برملاکنندۀ عمق درد راوی است.
و ناعی انقلاب،هذه دوله قد توعلت،ندا در داده،اتفاقات موافق،که نتیجۀ سعادت تواند بود،و الدوله اتفاقات حسنه(همان،ص 38) و یا: {Sبدست بنده ز حل و عقد چیزی نیست#خدای بندد کار و خدا بگشایدS} (همان،ص 91)(نیز درنگ کنید به صفحات:112،5) همچنین در هنگام شنیدن خبر اجتماع لشکر تاتار و بیتوجهی و خوشگذرانیهای سپاهیان سلطان مینویسد: قضای بد،دیده بارک بین را تاریک گردانید،و تقدیر آسمانی،پردۀ غفلت ورای رای و بصیرت فروگذاشت،تا جادۀ مصلحت که کوران بر آن راه برند،بر اهل بصیرت فرو گذاشت(زیدری،ص 19) در این خود نگاشت،اگرچه مؤلف قصد داستانگویی نداشته است؛به عبارتی،به قول پل ریکور،دنبال این نبوده که زمان تجربهشدۀ درونی را در زمان بیرونی بازنویسی کند(بینیاز،1387،ص 194)؛اما با تمهیدی داستانواره،از عناصری نمایشی برای جلب مخاطبی که به دور از مکان و زمان حادثه است،خطی داستانی توأم با تعلیق را به وجود آورده است."