چکیده:
جان هیک (فیلسوف دین انگلیسی) نخستین نظریه پردازی است که عقیده انحصارگرایی را باطل دانست و معتقد به تکثر در حقانیت و نجات همه ادیان شد. از طرف دیگر صدرالدین شیرازی گرچه در زمره کثرت گرایان نیست، اما بر این باور است که اکثر مردم اهل نجاتند و تنها منکران معاند و جاهلان مقصر-که شمار اندکی از مردم را در برمی گیرد- از نجات برخوردار نیستند. در این پژوهش ربط و نسبت حقانیت در نجات از دیدگاه این دو دانشمند مورد تبیین و بررسی قرار گرفته است.
John Hick (English philosopher of religion) is the first theorist who invalidated the theory of exclusivism and believes in pluralism of truth and salvation in all religions. On the other hand، although Sadr al-Din Shirazi are not among pluralists، he thinks that the most of the people will be saved and just stubborn deniers and blamed ignorant، that are a few، won’t be saved. In this study، the relevance and relationship of the truth and salvation from the view of these two intellectuals have been explained and considered.
خلاصه ماشینی:
"ملاصدرا، جان هیک، نجات، کثرتگرایی، حقانیت مقدمه آیا پلورالیسم نجاتشناختی و پلورالیسم حقیقتشناختی به هم گره خوردهاند و پذیرش کثرتگرایی نجاتشناختی به کثرتگرایی حقیقتشناختی میانجامد؟ یا اینکه این دو مقوله جدا از هماند و میتوان در عین باور به پلورالیسم نجات، معتقد به حصرگرایی در ادیان نیز بود؟ آیا ملاصدرا معتقد به پلورالیسم نجات است یا حصرگرایی؟ در فرض اول، آیا وی حقیقت ادیان را هم متکثر میداند؟ اگر متکثر نمیداند چگونه بین کثرتگرایی نجات و حصرگرایی حقانیت ادیان جمع میکند؟ پرسش دیگر این است که جان هیک برای نسبیتگرایی حاصل ازکثرتگرایی در حقانیت چه پاسخی دارد؟ معمولا دو واژة «صدق» و «حق» مترادف هم انگاشته میشوند، در حالی که بین این دو تفاوت وجود دارد.
گوهر دین ملاصدرا در تفسیر آیة 62 از سورة بقره، هدف از بعثت پیامبران و فرو فرستادن کتابها را ایمان به مبدأ، معاد و عمل صالح میداند به گونهای که اگر کسی پیامبری از پیامبران را ندیده باشد و حتی خبری از آنان نشنیده باشد یا در زمان فترت باشد ولی مؤمن به خدا و معاد باشد و عمل صالح انجام دهد، سعادتمند و نجاتیافته است: ومن هاهنا یعلم أن المقصود الأصلی من بعثی الأنبیاء وإنزال الکتب هو الإیمان بالمبدأ والمعاد مع العمل الصالح، حتی لو فرض أحد لم یکن یری نبیا من الأنبیاء ولم یصل إلیه خبره أو کان فی أزمنی الفترات وهو مع هذا عالم بالله والیوم الآخر، عامل بالعمل الصالح لکان من السعداء الناجین (همو، تفسیر القرآن، بیتا: 3/454)."