چکیده:
روند افزایش بیکاری دانش آموختگان آموزش عالی در کشور، مباحثی را در مورد لزوم
بازنگری در برنامه هاو محتوای دروس این دوره مطرح ساخته و اگرچه این مشکل تا حد
زیادی به علل ساختاری باز میگردد، بررسی مسائل مربوط به محتوای دوره ها ضروری
است. بررسی این موضوع از روش اسنادی و با مراجعه به منابع موجود نشان میدهد که
بخش مهمی از این مشکل به ساختارهای غیرمنعطف برنامه های آموزشی و بخشی هم به
ساختارهای غیرمنعطف شغلی در بخشهای اقتصادی اجتماعی و نامشخص و یا راکد ماندن
نیازهای تخصصی آنان باز میگردد. واقعیتهای موجود نشان میدهد که هر کجا مسئله
بیکاری حادتر است، سطح دانشبری مشاغل آن بخش نیز پایینتر و نیازها شدیدتر است.
صرف نظر از کنکاش در ابعاد مختلف بازار کار تحصیل کردگان آموزش عالی، مروری بر
نتایج برخی اقدامات انجام شده در جهت نزدیک ساختن برنامه های آموزشی با نیازهای بازار
کار، از قبیل گسترش دورههای علمی کاربردی، توسعه مراکز رشد و آموزشهای
کارآفرینی و تفویضاختیار به دانشگاهها در امر بازنگری برنامههای درسی، حاکی از آن است
که اهداف مورد نظر چندان تحقق نیافته و بازنگری در شیوة اجرایی آنها ضروری است. در
این راستا و با بهره گیری از تحلیل سوابق موجود، راهکارهایی برای بهبود وضعیت انطباق
تحصیلات دانشگاهی با نیازهای بازار کار ارائه شده است.
The growth in the number of unemployed higher education graduates brings up discussions on the necessity of programs and curriculum evaluation. Although this problem goes back to structural and economic factors، research indicates that the major part of the nonequilibrium relates to nonflexible educational programs، and nonflexible labor market and industrial relations in socio-economic sectors and unspecified skill needs. Statistical facts show that the more sever unemployment comes along with lower knowledge intensive jobs. Apart from different aspects of higher education graduates’ labor market، investigating some procedures for matching educational programs with expert-needs have not fulfilled the requirements and must be inspected from the executive perspective. These expert-needs include development of technical courses،
entrepreneurship، and autonomous curriculum planning. Based on research in some documents، there are some propositions for improving the matching between labor market needs and higher education programs.
خلاصه ماشینی:
١- مشکلات اشتغال فارغالتحصيلان آموزش عالي تـا چـه حـد بـه مسـأله عـدم تطابق تحصيلات دانشگاهي با نيازهاي بازار کار باز ميگردد؟ ٢- عدم تطابق هاي مذکور در کدام گروهها و رشته هاي تحصيلي حادتر است ؟ ٣- اقدامات انجام شده در سالهاي اخير در جهت رفـع ايـن مشـکل چـه بـوده است و تا چه حد مؤثر بوده است ؟ ٤- راهکارهاي مؤثر براي اثربخشي تحصيلات دانشگاهي چيست ؟ روش شناسي تحقيق با توجه به هدف پژوهش حاضر، ايـن تحقيـق از نـوع کـاربردي و بـه روش بررسـي اسنادي انجام شده است .
٢. وضعيت انطباق تحصيلات دانشگاهي با بازار کار اگرچه از لحاظ کمي ، وضعيت تطابق اشتغال دانش آموختگان و رشته هاي تحصيلي تاحدودي قابل قبول است ، ولي بيکاري ١٠/٢ درصدي اين گروه از نيروي انساني کشور باعث شده است که مسأله عدم تطابق آموخته هاي آنان با نيازهاي بخش هاي توليدي و خدماتي بعنوان يکي از چالش هاي اساسي اشتغال مطرح شود.
از يک طرف، بررسي هاي انجام شده از متوليان اشتغال به اين نتيجه رسيده است که عدم تناسب مواد آموزشي و بازار کار و همچنين بروز نبودن اطلاعات مدرسين دانشگاه ، از جمله عوامل عدم جذب دانش آموختگان رشته کشاورزي است (دهقان ، دربان و فکري، ١٣٨٦) و در حال حاضر، کشاورزان به دلايل بيتجربه گي دانش آموختگان کشاورزي و مشکلات مالي، قادر به استخدام آنها نيستند، ولي با رفع موانع ، از مشاوره اين افراد براي افزايش توليد و کاهش هزينه استقبال خواهند کرد.