چکیده:
وحدت وجود از مهم ترین و محوری ترین مدعاهای هستی شـناختی عارفـان بـه شـمار می رود. برخی از مفسران تفسیر عرفانی و صوفیانه ، از طرفداران جدی این اندیشه بوده و بدین جهت آن را از حوزه عرفان وارد تفسیر قرآن کردند. البته تفاسیری که در پهنـه عرفان و تصوف سامان گرفت ، در ابتدا به صورت ساده و زاهدانه و بـه معنـای درونـی بعضی از آیات قرآن می پرداخت . فکر اصلی صوفیان کشتن آرزوهای نفس و انانیـت و کشاندن او به فناء فی اٰلله و عشق الاهی بوده و در تفاسیر آنـان جانبـداری از اندیشـه وحدت وجود یافت نمی شود. سپس به جای معانی ابتدایی درونی و وعظ آمیز مبتنی بـر ذوق و حال ، معانی فلسفی و عرفانی جسارت آمیز مطرح شد. سـرانجام اندیشـه عشـق الاهی و فناء فی اٰلله به اندیشه وحدت وجود منتهی گردید و در قرن هفتم این اندیشـه از سوی ابن عربی وارد تفسیر شد و پس از وی ، به جای تفاسیر عرفانی ساده و زاهدانه دوره تاویلات نظری مبتنی بر وحدت وجود آغاز شد و بر تفاسیر عرفانی سایه افکنـد و سیطره یافت . این اندیشه از سوی پیروان وی رواج یافت . سـلطان علی شـاه گنابـادی ، نویسنده تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده ، از مدافعان سرسـخت اندیشـه وحـدت وجود است که در مراحل و مواضع مختلف از وحدت وجود سخن به میـان آورده و بـه استناد سخنان ابن عربی و ملاصدرا به تبیـین آن پرداختـه اسـت و افراطی تـر از دیگـر مفسران عرفانی ، دست به تاویل تطبیقی آیات بر اساس این اندیشه زده است . نگارنده ، در این پژوهش ، افزون بر بررسی پیشـینه وحـدت وجـود، معناشناسـی آن و چگـونگی راهیابی وحدت وجود در تفاسیر عرفانی ، سیطره اندیشه وحدت وجـود بـر تفسـیر بیـان السعاده و تاویلات تطبیقی آیات قرآن بر وحدت وجود را نشان داده و به نقد و ارزیـابی آن پرداخته است .
خلاصه ماشینی:
سـلطان علی شـاه گنابـادی ، نویسنده تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده ، از مدافعان سرسـخت اندیشـه وحـدت وجود است که در مراحل و مواضع مختلف از وحدت وجود سخن به میـان آورده و بـه استناد سخنان ابن عربی و ملاصدرا به تبیـین آن پرداختـه اسـت و افراطی تـر از دیگـر مفسران عرفانی ، دست به تأویل تطبیقی آیات بر اساس این اندیشه زده است .
(میبـدی ، ١٣٧١، ج١، ص١٩٠) نکتـه شایسـته ذکـر در عـدم وجـود اندیشـه وحدت وجود در تفاسیر عرفانی قبـل از ابن عربـی ایـن اسـت : آیـاتی ماننـد «کـل شـی ء هالـک إلا وجهــه لــه الحکــم و إلیــه ترجعــون » (قصــص : ٨٨) و «فأینمــا تولــوا فــثم وجــه اٰلله إن اٰلله واســع علــیم » (بقــره : ١١٥) و احــادیثی چــون حــدیث «قــرب نوافــل » (دیلمــی ، ١٤١٢، ج١، ص٩١؛ شـــعیری ، ١٣٦٣، ص٨٢ و ص١٥٢؛ احســـایی ، ١٤٠٥، ص١٠٣؛ شـــیخ بهـــایی ، ١٤٠٥، ص٣٦٧) و حـــدیث «خلــــق اٰلله آدم علــــی صــــورته » (صــــدوق ، ١٣٩٨، ص١٠٣ و ١٥١؛ کلینــــی ، ١٣٦٥، ج١، ص١٣٤؛ مجلسـی ، ١٤٠٤، ج٤، ص١١) به وحـدت وجـود تفسـیر و تعبیـر نشـده اسـت ، در حـالی کـه تفاسـیر عرفــانی زمــان ابن عربــی و بعــد از وی بــر وحــدت وجــود تفســیر کرده انــد و یــا دســت کــم اشـاره ای بـه وحـدت وجـود داشـته اند.
وی در تفسـیر آیـات قــرآن کـاملا تحـت تــأثیر اندیشـه وحـدت وجــود است و سـایه های سـهمگین آن بـر ایـن تفسـیر مسـتولی اسـت و مفسـر، گـاهی بـرای اثبـات این نظریه از آیات قرآن کمک می گیـرد و گـاهی دسـت بـه تأویـل تطبیقـی آیـات بـر وحـدت وجود می زند و آیات قرآن را بر اساس آن تأویل و تفسیر می کند.