چکیده:
واژه Tolerance به معنای بی قیدی و رهاسازی است که متأسفانه معادل تساهل و تسامح تعبیر شده است. هستیشناسی، معرفتشناختی، اومانیسم، مدرنیسم و قرائتهای مختلف از دین از مبانی مشروعیت بخشیدن به تساهل و تسامحی است که مورد ادعای پارهای از متفکران غربی است. با این بیان ، اهمیت بحث در باره این موضوع روشن میشود؛ زیرا اولا این واژه هیچ شباهتی به تسامح و تساهل دینی ندارد و ثانیا مبانی آن ، یارای مشروعیت بخشیدن به آن را ندارد . با توجه به آنکه پاره یی از متفکران اسلامی در صددند تا نوعی پیوند میان این واژگان برقرار سازند و به آن ، صبغه شرعی بدهند بحث، در مورد مبانی این واژه و بیگانه بودن آن از مبانی شرعی و دینی ضروری است . اهمیت بررسی در این مورد ، بدان علت است که مکاتب دوران مدرنیسم با مدد سکولاریسم ، بر این باورند که اصلی ترین مبانی اومانیسم ، تسامح و تساهل است و نتیجه می گیرند که با مبانی تعالیم ادیان آسمانی پیوند خورده است . از دست آوردهای این تحقیق ، میتوان به اثبات تضاد میان این مبانی و اصول شریعت اشاره نمود و دیگر اینکه اصول اسلامی به هیچ وجه تساهل به معنای پذیرش عقاید، رفتار و فرهنگ غلط و تسامح به معنای مدارا کردن با زورگویان و حق ستیزان را تجویز نمی کند . آموزههای دینی تسامح و تساهل را به صورت مشروط و محدود، مشروع دانسته است. تسامح اسلامی به معنای همزیستی مسالمتآمیز با پیروان سایر ادیان الهی و رأفت اسلامی نسبت به خطاکاران با هدف ایجاد تنبه و ارشاد است. تسامح دینی به معنای چشمپوشی از حقوق شخصی و مسائل فردی است و به هیچوجه در حقوق اجتماعی و حاکمیت الهی جایگاهی ندارد.
خلاصه ماشینی:
"ارسطو معتقد بود که سراسر جهان هستی را کثرت و اختلاف و تنوع فرا گرفته است و در این میان، انسان به عنوان موجودی که جوهر حقیقی آن عقل است، باید دست به گزینش و انتخاب بزند، در واقع، سعادت او از طریق همین گزینش عقلانی و آزاد رقم می خورد و هرچه تفاوت و تکثر و اختلاف بیش تر باشد، فرصت گزینش عقلی بیش تر و ارزش عمل بالاتر خواهد بود و در این راستا، تساهل به عنوان حافظ این اختلاف ها و تنوع ها، لازم و ضروری است(ارسطو، 1371: 302) و عدم تساهل این اختلافات و تکثرها را از بین می برد، زیرا شخص نامتساهل، که تنوع و اختلاف را تحمل نمی کند، درصدد همگون کردن آرا و رویه های رفتاری است و از این طریق، زمینه ی انتخاب و گزینش صحیح عقلی و عمل براساس آن، یعنی سعادت را محدود می سازد (همو، ص 306).
اما آن بخش که مورد وفاق عمومی و اتفاق نظر همه فرقههای مذهبی است درواقع بنیاد ایمان خواهد بود و قادر است که همگان را حول محور خود با صلح و صمیمیت گرد آورد"(همان) در نقد این نظریه باید اذعان کرد هرچند انسان در وصول به حق اشتباه میکند و ضریب خطای او صفر نیست، ولی این بدان معنا نیست که حق قابل شناخت و دست یافتن نیست."