چکیده:
دگرگونی اندیشهها و عقاید لازمه تفکر انسان است که اگر معیار معینی نداشته باشد، این دگرگونی میتواند همچنان ادامه پیدا کند.هنوز چند دهه از پیدایش دین اسلام نگذشته بود که اختلافات درون دینی آغاز شد و تشخیص فرقه و مذهب صحیح از غیرصحیح کار دشوار بود. لذا نیاز به تدوین علم فرق و مذاهب احساس شد تا بتوان اسلامی بودن یک فرقه را به راحتی تشخیص داد. عوامل مختلفی در پیدایش فرق و مذاهب نقش داشتهاند که میتوان به تعصبهای کور قبیلهای، بدفهمی و کجاندیشی، منع از تدوین حدیث، اجتهاد در برابر نهی، و... را نام برد. در ادامه به تاریخچه پیدایش فرق و مذاهب در ایران پرداخته شد و عواملی مانند؛ ناآگاهی و خردگریزی، باورهای غیرمبین، تکلیف گریزی و نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی در شکلگیری فرق در ایران نقش داشتهاند.
خلاصه ماشینی:
"2- گروههایی که به اصول فوق یا بعضی از آنها خدشه وارد کردهاند و طبق اصول و مبانی اسلامی و نیز بیشتر مسلمانان، از حوزه مسلمانی خارج شدهاند اما خودشان خود را مسلمان میدانند؛ همانند گروههای مختلف غلات که با وجود خدشه وارد کردن به الوهیت و نبوت و یا حتی معاد، باز به آیات قرآن استناد میکنند.
آیا شایسته و لازم نبود که این افراد به جای اینکه بر قومیت و دیگر ملاکهای واهی تکیه کنند، موضوع علم و دانش را ملاک قرارداده و در میان یاران رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فردی را که به اصول و فروع اسلام آشنایی کامل داشت و از آغاز زندگی تا آن روز لغزشی در زندگی او دیده نشده بود برای زعامت انتخاب کند و به جای خودبینی، مصالح اسلام و مسلمین را در نظر بگیرند؟ عامل دوم.
اما آنچه در این نوشته برآنیم این است که، میخواهیم بدانیم چه انگیزههایی در پیدایش و گسترش مسلکهای پوچ و بیهویتساز اثرگذار بود و چه سببها و انگیزههایی، شماری از مردم را با این گروه همراه ساخت تا ایران را عرصه تاخت و تاز اندیشهها و باورهای خرافی و ناسازگار با قرآن و سیره اهل بیت قرار دهند؟ زمینههای رویش و رشد فرقهها پدیدههای مهم فکری و اجتماعی، یکباره رخ نمینمایند؛ زمینههای فکری، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی در پیدایی آنها اثر گذارند."