خلاصه ماشینی:
"مولانا معتقد است که اگر انسان خود را آلوده به گناه نسازد و فطرت پاک و روح بیدار خود را همان گونه که از آغاز بودهحفظ کند و به هنگام احساس نیاز،مثل کودکی گریان به درگاه خداوند طلب نیاز کند،درگاه رحمت خداوند براو گشودهخواهد شد،چرا که خداوند احساس نیاز و تضرع و خشوع بندگانش را دوست دارد و هنگامی که آنها همچون کودکان با دل پاک و چشمانی گریان،خواستهی خود را براو عرضه میکنند،برای رفع نیازهایشان سببسازی میکند: {Sای برادر طفل طفل چشم توست/#کام خود موقوف زاری دان درست#گر همی خواهی که آن خلت رسد/#پس بگریان طفل دیده برجسدS}(مولوی،1379،ص 200) مولوی در جای دیگری از مثنوی لزوم تضرع و احساس نیاز مردم در برابر خداوند را برای جوشش بحر بخشایش حضرتحق،بیان میدارد و انسان را به نوزاد و خداوند را به مادر مانند میکند و میگوید: {Sتو نمیدانی که دایهی دایگان/#کم دهد بیگریه شیر او رایگان#گفت فلیبکوا کثیرا گوش دار/#تا بریزد شیر فضل کردگارS}(مولوی،1279،ص 731) کودکان با وجود سن کم خود بسیار باهوش و زیرک هستند.
{Sوقت آن آمد که من عریان شوم/#نقش بگذارم سراسر جان شوم#ای عدو شرم و اندیشه بیا/#که دریدم پردهی شرم و حیاS}(مولوی،1379،ص 950) مضمون این داستان مولوی را سنایی این گونه بیان میکند: {Sتو ندانی ز حال عالم راز/#از بلا عافیت ندانی باز#کودکی رو به گرد بازی گرد/#به بر کبر و بینیازی گرد#بس بود کبر و ناز تو را/#با خدا ای پسر چه کار تو را؟S}(سنایی،بیتا،ص 147) سادگی و سطحینگری کودک (به تصویر صفحه مراجعه شود)مولانا در مثنوی گاه برای بیان یک واقعیت تجربی وقابل حصول از داستانهایی مدد میگیرد که به عنوان یکضرب المثل یا قصهای طنزآمیز در میان مردم رواج یافتهاند."