Abstract:
یکی از مباحث کلامی که در دوران متاخر تحت تاثیر فرهنگ جدید غربی بیشازپیش به آن پرداخته شده، مسیله «قلمرو دین» است. بحث قلمرو دین از آن رو مهم است که میتواند بهروشنی در فهم متون دینی ما را یاری کند و قرینهای برای فهم صحیح ما از دین محسوب شود. در این مقاله تلاش شده است تا رویکرد یکی از جوامع مهم روایی شیعه، یعنی کتاب شریف «اصول کافی» به موضوع «قلمرو دین» با روش گردآوری خانواده حدیثی بررسی شود. براساس این روش، از کنار هم قرار دادن مجموع روایات هممضمون در اصول کافی مطابق یک معیار کلی، «گستره حضور دین در عرصههای مختلف زندگی بشر تا جایی است که با سعادت نهایی انسان گره خورده باشد». بیان این نکته حایز اهمیت است که در نوشتار پیشرو امکان بررسی قلمرو دین از منظر دروندینی مفروض گرفته شده است.
One of the contemporary theological topics debated, under the influence of the new western culture, is the issue of "the realm of religion". This discussion is important because it can clearly help us understand religious texts and is an evidence for the correct understanding of religion. I have studied the approach of one of the important Shi‟ite collection of traditions, i.e. the noble book „Usul al-Kafi‟, regarding "the realm of religion", by compiling hadith groups. Putting together all the traditions of „Usul al-Kafi‟ with the same subject according to a general standard, I have found that " the interference of religion in different fields of human life is to the extent that it is tied to the ultimate prosperity of human". It is important to consider that examining the domain of religion from an intra-religious perspective is assumed to be possible.
Machine summary:
برداشت: از اين روايت طولاني و پرمغز ميتوان موارد زير را برداشت کرد: اولاً محتواي قرآن شامل همه چيز نیست و بسياري از معارف هست که نهتنها در قرآن موجود، بلکه در مصحف اميرالمؤمنين( نيز نيامده است و برخي ديگر، نهتنها در مصحف حضرت علي(، بلکه در مصحف فاطمي( هم نيامده است و فقط نزد اهلبيت(، آنهم بهنحو افاضي و آنبهآن از سوي خداي متعال موجود ميشود؛ ثانياً جزئيات احکام همه چيز (که از امور هدايتي است) نيز در قرآن نيامده و تبيين اين امور به اهلبيت( سپرده شده است؛ ثالثاً باید ميان مقام علم و مقام ابلاغ (که دين از اين رهگذر بهدست بشر ميرسد)، فرق نهاد؛ به اين بيان که گرچه اهلبيت عصمت و طهارت( بهسبب جايگاهي که دارند، از علوم ويژهاي برخوردارند يا اينکه برخي مطالب علمي دقيق ممکن است در بطون قرآن باشد، اما آيا اين علوم ويژه و اين رموز جزء شئون ديني ايشان است يا آنکه بهدليل ديگري اين علوم در اختيار اهلبيت( قرار گرفتهاند و آن رموز در قرآن نهاده شدهاند؟ در پاسخ ميگوييم: آنچه از فضاي کلي روايت یادشده بهدست ميآيد، اين است که: اولاً حتي اگر برخلاف ظاهر اين روايت بپذيريم که در بطن قرآن و با رموزي «علم همه چيز» آمده باشد، توجه به اين نکته ضرورتي است که قرآن به زبان مردم نازل شده است و حتماً مخاطبان عام قرآن از آن رموز بيبهرهاند؛ لذا بايد قرآن هر آنچه مربوط به هدايت عامه است، بدون اغماض به مردم بگويد؛ مگر نکاتي خاص که خداوند تشخيص داده است رمزگونه گفته شود تا توسط اهلش براي مردم بازگو شود؛ ثانياً ما بر طبق اين روايت و دلایل ديگر، منکر بواطن قرآن و علم الهي انبيا و ائمه( نيستيم؛ بلکه مقصودمان اين است که چه مقدار از اين علم بايد در اختيار عامه قرار گيرد تا بهوسيلة آن به سعادت برسند و از هلاکت نجات يابند؟ از اين روايت چنین فهميده ميشود که گرچه وسعت علم اهلبيت( بسيار است و اگرچه در بطون قرآن رموز اسرارآميزي وجود دارد، اما نه اهلبيت( مأمور به ابلاغ آن معارفاند و نه مردم آن رموز پيچيده را از قرآن متوجه ميشوند.