چکیده:
دادرسی در عصر جاهلیت به دلیل شرایط زندگی اعراب بادیه نشین تحت قوانینی همچون «جار»«ثار»قرار داشت. وجود پیمانهایی که بین قبایل عرب با یکدیگر و بین بادیه نشینان با حکومت های همجوار وجود داشته نیز موید این مطلب است که اعراب در قبل از اسلام یک چهارچوب مشخصی برای خود فرض کرده بودند و در سایه آن، اختلافات و نزاع های خود را رفع می کردند. قضاوت با تغییراتی به دوران پیامبر رسید. شکی نیست که قضاء به معنی قضاوت کردن در اختلافات، در روزگار پیامبر وجود داشت و در اختلافاتی که به ایشان مراجعه میشد، قضاوت میکردهاند. هر کجا قرآن دستور دادرسی و داوری میدهد واژگان«قسط» و «عدل» را به کار می برد ، واژگانی که در عرب جاهلی چندان قالبی در داوری برای خود نگشود. قضاوت در دوران خلفای راشدین با تغییراتی مواجه شد. برای نخستین بار منصب دادرسی رسما از وظایف خلافت در عصر خلافت عمر به دلیل فتوحات جدا گردید.
تبلور داوری های مبتنی بر عدالت و آموزه های اسلامی را میتوان در عصر خلافت علی(ع) ملاحظه کرد. اسلام نهاد قضاوت را تغییری اساسی داد و قانون احکام اسلامی مبنای قضاوت قرار گرفت هر چند در دوره خلفای راشدین در کنار قرآن و سنت، رای قاضی نیز ملاک عمل قرار گرفت.
During Jahiliyyahby the fact of Arab Bedouin’s living circumstances, the practice of (official) judgment
would abide by rules like Jar and Sar. By way of illustration, inter-Arab-tribes agreements and agreements
between Bedouins and their adjoining states could stand to verify the claim that pre-Islam Arab nations
had set a certain framework and thanks to this very framework had settled their arguments and quarrels.
The act of judgment already undergone some changes reached the age of Prophet Mohammad. There
undoubtedly used to be the act of Qazaa i.e. arbitrating the disagreementsat the age of Prophet Mohammad
and that he would arbitrate in those cases referred to him. Wherever the holy Quranissues the order
of judgment and arbitration, it uses the words like justice and fairness; the two words having not enjoyed
possessing any place in the frameworks defined at the age of Jahiliyya.The act of judgment came across
some changes at the age of Khulafa-e-Rashideen. The authority of holding the status of issuing judgment
(verdict) divorced itself from the caliphate’s duties at the age of Umar (Muslim caliph) by the fact of the
responsibility of conquering given to caliphs. The judgments based on justice and Islamic instructions realized
well at the age of Alī ibn Abī Ṭālib caliphate. Islam effected a fundamental change within judgment
institution and it was Islamic rules that served as the basis of judgment, though at the age of Khulafa-e-
Rashideen judge’s decree reminded all as being a judgment benchmark beside holy Quran and Sunnah
خلاصه ماشینی:
"1 اما باید توجه داشت که بافت قضایی هر جامعهای تابعی است از ساخت و سازمان اجتماعی ـ سیاسی آن جامعه؛ از این رو باید دانست قضاوتی که در میان اعراب دوران جاهلیت جریان داشت، جزء شئون هیچیک از حکومتهای معروف نبود، زیرا آنها نه پادشاهی داشتند و نه حکومت جمهوری اشرافی یا جمهوری دموکراسی و نه زور مستبدی بر آنها مسلط بود که تشکیل حکومت استبدادی دهد، و از این نظر غالبا مرجع صلاحیتدار برای رسیدگی به حل و فصل اختلافات و مخاصمات، شیخ قبیله و یا همانطور که جرجی زیدان یادآور میشود کاهنی از میان کاهنان و عرافی از میان عرافان عرب و یا هر فرد دیگری که در اصالت رأی و فهم و درک قضایا شهرت داشت، بود.
» 2 معاذ بن جبل نیز بر ناحیه دیگری از یمن فرستاده شد و پیامبر به او دستور داد تا با مردم به نرمی و مهربانی رفتار کند و از سختگیری و گریز دادن مردم بپرهیزد و به او گفت آن جایگاه که میروی جماعتی از اهل کتاب یعنی جهودان و ترسایان به نزد تو آیند و از تو پرسند که: کلید ابن هشام، ج 2، ص 367؛ محمد بن عمر واقدی، مغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج 1 (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1388)، ص 7.
نتیجهگیری نهاد قضاوت در عصر جاهلیت به دلیل عدم ساختار منسجم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی موجودیت رسمی نداشت و داوران و قضات اکثرا رئیس قبیله بودند و قانون آنها در داوری آداب و رسوم و سنت گذشتگان بود و ضمانت اجرایی اجرای احکامی که شیوخ قبایل به آن رای میدادند، میزان نفوذ و قدرت قبیلهای بود که حکم بر له یا علیه آن صادر میشد."