چکیده:
جنگ حادثهای بشری و از موضوعات اساسی و مهم ادبیات است و ادبیات مقاومت، از گونههای ماندگار آن که با ارائه ملموس حوادث جبهه و جنگ و پسزمینههای آن، به ادای وظیفه میپردازد. از آنجا که نویسندگان، بینش، تفکر، احساسات و اعتقادات خود را در مسیر داستان به نمایش میگذارند و بهترین تجلیگاه این عواطف واعتقادات، شخصیتها هستند، شخصیتپردازی در ادبیات اهمیت ویژهای پیدا کردهاست. مقاله پیش رو، ضمن تبیین زمینه بحث، کوششی است برای شناسایی روشهای شخصیتپردازی و تجزیه و تحلیل شخصیت در رمان "زمین سوخته"، اثر "احمد محمود" در حوزه ادبیات مقاومت.در این رمان، علاوه بر اینکه شخصیتهای اصلی داستان با جزئیات تشریح شده، توصیف آنها از نظر فیزیکی با ظرافت خاصی صورت گرفتهاست، گاهی شخصیتهای فرعی و بی نام نیز با ظرافت توصیف میشوند.
خلاصه ماشینی:
"چ) شخصیتپردازی در "زمین سوخته" اشخاصی که در صحنههای داستان حضور پیدا میکنند و با رفتار و گفتار خود در شکل دادن به داستان مؤثر هستند، شخصیتهای داستانی نام دارند، این اشخاص بهطور معمول نقشی برابر و یکسان در پیشبرد داستان بر عهده ندارند، بلکه حضور برخی در داستان، قابل ملاحظهتر بوده، حوادث حول محور آنها میچرخد و به عنوان "شخصیتهای اصلی" در داستان به ایفای نقش میپردازند.
البته این مقوله ناشی از ضعف داستان نیست، بلکه در جریان شکلگیری داستان، پدیده جنگ علت رویدادهای داستانی است و شخصیتها ناخواسته و نه به ارداه خود، در سرنوشتی همسو با آن درگیر میشوند و تعادل زندگی همه آنها برهم میریزد، بنابراین در پایداری و دفاع، همه با هم سهیم هستند و مقاومت را وظیفه خود میدانند.
ش) شیوه توصیف نمایشی هرچند وجه غالب شخصیتپردازی در "زمین سوخته" به شیوه استدلال توصیفی است، اما نویسنده در این رمان از روش دیگر شخصیتپردازی نیز به اندازه کافی بهرهجویی میکند و به شخصیتها اجازه میدهد که درباره دیگر اشخاص اظهار نظر کنند و از طریق سخن گفتن و کنش، خود را نشان دهند.
روایت "زمین سوخته" به شیوه اول شخص درونی است، به عبارتی دیگر راوی خود در داستان حضور دارد و رویدادهایی را که شاهد بوده، بیطرفانه گزارش میکند و از این زاویه به توصیف شخصیتها میپردازد، اما کمتر از خود سخن میگوید و اطلاعات اندکی از خود بهجا میگذارد."