چکیده:
اگر نظری گذرا به درونمایه آثار کهن ادب فارسی، بهویژه کتاب "کلیله و دمنه بهرامشاهی" بیفکنیم، ملاحظه خواهیمکرد که علیرغم توجهی که اسلام به زن مبذول داشته و با عقاید و اندیشههای خرافی عصر جاهلیت مبارزه کردهاست، متأسفانه پس از گذشت قرنها از نزول "قرآن"، در این متون، نوعی بدبینی افراطی و غیر منصفانه نسبت به زنان مشاهده میشود. ولی گاه علیرغم این بدبینی، درونمایه برخی حکایات، گویای نگرشی مثبت به زن در خردورزی، سیاست، اخلاق و مهرورزی است.در این مقاله، با توجه به اوضاع نابهسامان سیاسی و اجتماعی روزگار غزنویان، نگارندگان کوشیدهاند تا با تحلیل و بررسی حکایتهای "کلیله و دمنه"، تصویری جامع از وضعیت زن در قرن ششم هجری، ترسیم کنند و بازتاب افکار و اندیشههای "نصرالله منشی" را در این خصوص، از خلال حکایتها، مورد تأمل و بررسی قرار دهند.
خلاصه ماشینی:
"در برخی از این داستانها، زنان با خردورزی خود، اندیشه مردان را در رسیدن به حقیقت و انتخاب نیکیها یاری میدهند، اما در پارهای دیگر، زن نمودی از یک عنصر منفی و ویرانگر است که زیرکی و هوش خود را در خدمت مقاصد پلید و اهریمنی به کار میگیرد و در گمراهی، با مرد شریک میشود و گاه نیز با فریب دادن او، موجب بازداشتن وی از دستیابی به حقیقت میگردد.
هرچند چنین تفکر مثبتی را نمیتوان به شکلی کامل به حساب آرا و اندیشههای "نصرالله منشی" گذاشت و البته باید ریشه آن را در اصل حکایات جستجو کرد، قدر مسلم آن است که چنین دید مثبتی عمومیت نداشته، در زمان نویسنده کلیله و دمنه و پیش از او و قرنها پس از او دید منفی نسبت به زن در ادبیات فارسی فراوان به چشم میخورد و بسیار نادرند بزرگانی چون "ابن عربی" و "ابن رشد" که فراتر از روزگار و محدودیتهای آن، شخصیت زن را از دریچه حقیقت وجودی او مینگرند و متأثر از نفس واحده قرآن کریم، زن را همتای مرد میبینند.
جالب آن است که "طبری" بر مبنای این تقدم که پایه و اساس قرآنی ندارد، حکم دیگری را در مورد زنان استخراج نموده که "امر ونهی، همه مردان را باشد"، در حالی که بنا بر تصریح آیات "قرآن" زن و مرد هر دو باید پاسخگوی اعمال خود باشند و همانگونه که هر دو شایسته پاداشند، هر دو در عذاب و کیفر نیز شریکند."