چکیده:
لیبرالیسم در دهههای اخیر با انتقادات بسیاری مواجه بوده است. در این مقاله، وجه هنجاری انتقادات یاد شده، که در تقابل با وضعیت اخلاقی جوامع لیبرال قرار دارد، بررسی و مقایسه میشود. بدین منظور، السدیر مکاینتایر به عنوان نمایندة جامعهگرایی و آیتالله مصباح به عنوان نمایندة سنت اندیشة اسلامی انتخاب شدهاند. حاصل این مقایسه این است که هر دو در وجه سلبی اندیشة خود، منتقد فردگرایی افراطی و خودمحوری لیبرالی در اخلاقیات میباشند. اما وجه ایجابی آنها برای این سامانة اخلاقی، متفاوت از یکدیگر است. مکاینتایر از جامعهمحوری در اخلاق حمایت نموده و زندگی اجتماعی را دارای ارزش فینفسه و سازندة اخلاق توصیف مینماید. اما آیتالله مصباح وحی و در مواردی عقل را کاشف از قوانین اخلاقی معرفی نموده، جامعه را نه دارای ارزش فینفسه، بلکه ابزاری برای تأمین نیازهای مادی و معنوی میداند. دیدگاههای این دو اندیشمند در مورد درج سعادت به عنوان غایت اخلاق و نیز حمایت از دخالت دولت در عرصة اخلاقی به یکدیگر نزدیک است.این مقاله نخستین نوشتاری است که به بررسی نظریة الیور لیمن دربارة فلسفة سیاسی اسلامی میپردازد. دغدغة اصلی لیمن، نقد تفاسیر و رهیافتهای موجود دربارة مطالعه فلسفة سیاسی اسلامی است. وی فلسفة سیاسی اسلامی را متأثر از مکتب نوافلاطونی و نوارسطویی میداند. بر این اساس، صفت «اسلامی» در این فلسفه را نه به معنای محتوایی، بلکه به معنای تمدنی میپذیرد. اما نظریة لیمن در هر دو وجه انتقادی و ایجابی ناموفق است. وی در وجه انتقادی، برداشت درستی از تفاسیر و رهیافتهای موجود ندارد و در وجه ایجابی نیز به فهم مناسبی از رابطة میان وحی و عقل یا دین و فلسفه دست نیافته است.
خلاصه ماشینی:
"آیتالله مصباح، توجه به مبدأ و معاد یا زندگی اخروی را از ویژگیهای انحصاری نظام اخلاقی اسلام میداند و معتقد است: افعال و اعمال انسان در زندگی مادی و دنیوی، ابزاری برای ساختن آن جهان است (همو، 1388ب، ص43).
همچنین وی در یکی از مقالات خود، این استدلال را برای تقدم منافع فرد بیان میدارد که متفاوت از جنس استدلالهای فایدهگرایانه است: «گذشت و فداکاری هرچند موجب محرومیتهایی از منافع مادی میشود، ولی در عوض، کمالات روحی و معنوی را در افراد به وجود میآورد که حصول آنها هدف اصلی از آفرینش جهان و انسان است» (همو، 1365).
تفاوت دیگری نیز در اینجا قابل ذکر است و آن اینکه ایدهآل آیتالله مصباح نظریة ولایت فقیه و حاکمیت یک مرجع دینی بر عرصة سیاست است؛ امری که در نظریة مکاینتایر جز بهصورت گذرا، آنجا که با منظور کردن پرورش نیکان بهعنوان هدف زندگی سیاسی، جامعه را به دو دستة مربی و شاگرد تقسیم میکند، بهچشم نمیخورد.
در نگاه اولیه، به نظر میرسد که ایشان نیز به دلیل داشتن دید ابزاری به مانند لیبرالها مورد انتقاد مکاینتایر باشد، اما با نگاهی دقیقتر به آثار آیتالله مصباح درخواهیم یافت که وی نگاه سودگرایانة لیبرالی به محیط پیرامون و تجلی آن یعنی اقتصاد سرمایهداری را به بوتة نقد کشیده است.
حاصل بررسی وجه هنجاری اندیشة آیتالله مصباح این بود که وی معتقد است: احکام و اعمال اخلاقی غایتمحور بوده و با هدف کسب سعادت تدوین و اجرا میشوند.
حاصل اینکه میتوان گفت: در مقام مقایسه، آیتالله مصباح و مکاینتایر هر دو در وجه سلبی اندیشة خود یعنی نقد فردگرایی افراطی لیبرالیسم در حوزة تدوین گزارههای اخلاقی همسو هستند."