چکیده:
علم کلام به معنای استدلال در باره مفهوم آیات وحی و تاویل آن تا زمان خلفای راشدین به دلایلی مرسوم نبود، اما به دلیل ویژگی تعقل گرایی اسلام و وجود علمای فرهیخته، منجر به پیشرفت علم کلام برای مقابله با افکار غیر توحیدی گردید و سه فرقه اشاعره، معتزله و امامیه مهم ترین دیدگاه کلامی اسلامی را پدید آوردند. از میان این سه مذهب کلامی به دلایلی، اشاعره یکه تاز میدان شده اند. این غلبه در ادبیات فارسی و ایرانیان، حتی تا زمان حاضر نمود چشمگیری دارد. پژوهش در افکار اشعری به وجود تشابهاتی با اندیشه ایرانشهری منتهی می شود. شاید بتوان گفت قسمتی از طرز فکر اشاعره که بزرگان نامداری همچون مولوی، سعدی، حافظ، نظامی و عطار مروجان آن بودند، بیشتر تحت تاثیر اندیشه های ایرانشهری است. هدف این مقاله بررسی میزان تاثیر دیدگاه اشعری در محدوده گلستان سعدی است که به زعم نگارندگان این سطور، نسبت به آثار دیگر او کم رنگ تر است و بسیاری از مسائل کلامی نظیر رویت خدا، حادث یا قدیم بودن قرآن و عالم، مرتکب گناه کبیره و...ندیده گرفته می شود.گلستان حیطه جولان یک فقیه متکلم متعصب نیست، بلکه نماینده تجربه و آموخته های یک معلم اخلاق است و به همین دلیل بازتاب تفکر اشعری درحیطه مسائلی است که با تربیت و اخلاق در ارتباط است.این فرضیه در لحن کلام و موضوعات مورد توجه او به خوبی مشهود و با یافتن نمونه قابل اثبات است.
خلاصه ماشینی:
چگونگي تأثيرتفکراشاعره درگلستان سعدي بيژن ظهيري ناو* شهلاشريفي ** چکيده علم کلام به معناي استدلال در بارة مفهوم آيات وحي وتأويل آن تازمان خلفاي راشدين به دلايلي مرسوم نبود،امابه دليل ويژگي تعقل گرايي اسلام ووجودعلماي فرهيخته ،منجربه پيشرفت علم کلام براي مقابله باافکارغيرتوحيدي گرديدوسه فرقة اشاعره ،معتزله واماميه مهم ترين ديدگاه کلامي اسلامي راپديدآوردند.
مهم ترين اصل اسلام توحيداست وتوحيددردوجبهة برون ديني (درمقابل افکار غيرمسلمانان ) ودرون ديني (افکار متکلمان اسلامي ، که اگرچه همه موحد و مبلغ توحيدند؛گاهي برداشت ازکلام آنان ناخواسته منجربه نقض توحيدصفاتي وافعالي مي شود)،قابل بررسي است وبه زعم نگارندگان اين سطورتفکراشعري ارائة تصوير ناقصي ازتوحيداست ،۱که مشابهت هايي باافکارمسيحيت وزرتشتي دارد،اماکلام سعدي درگلستان اين زمينة فکري راپررنگ نمي کند.
هدف مادراين مقاله اثبات تفکراشعري سعدي نيست ،زيراديگران ۲از قبل به ديدگاه اشعري سعدي پرداخته ودراين زمينه به نتيجه رسيده اند،بلکه قصداين است که ميزان اثرپذيري سعدي ازتفکراشاعره ،که مشترکاتي باانديشة ايرانشهري دارد بررسي شود.
اين گونه استدلال بزرگمردي چون سعدي «درفوايدخاموشي »،آن هم درمقابل يک ملحد،فقط ناشي ازضعف آموزش درمدارس نظاميه است ،که گونه اي عقل ستيزي با دشمني فلسفه رارواج مي داده است ،زيرافلاسفة مسلمان هرگزچنين استدلالي در برخوردباکافران ندارندوبرعکس زماني که درمقابل ملاحده قرارمي گيرند،سخن را مغتنم شمرده وبراي اثبات حقانيت دين اسلام ازاستدلال وبرهان به نحواحسن بهره مي برند.
توجه به نکات روشن زندگي وي ازجمله محيط فرهنگي آن زمان شيراز،تحصيل درمدرسة نظاميه ،غلبة تفکراشعري در جامعه وازهمه مهم ترسخنان خوداودرجايگاه يک فقيه اهل سنت شافعي مذهب ، مخصوصادرقصيده اي که به «مرامنامة کلامي » سعدي مشهوراست ،شکي دراشعري بودن اوباقي نمي گذارد،امانکتة جالب اين است که اعتقادوي باتعصب وتأکيدو اصراربرتعاليم اشعري همراه نيست .