چکیده:
پرسش از ماهیت تکنولوژی و نسبت آن با نظریهپردازی روابط بینالملل در بسترهای زمانی و مکانی مختلف اهمیت یکسانی نداشته است. تحولات مربوط به انقلاب در فناوری اطلاعات و ارتباطات، بهجهت تاثیرگذاری عمیق بر فرماسیون اقتصادی ـ اجتماعی جوامع و بازصورتبندی نظام اقتصاد سیاسی بینالملل، موضوع تکنولوژی و مکانیسم عملکرد آن را از حاشیه به متن فرایند نظریهپردازی این حوزه آورده است. در این راستا پرداختن به جایگاه و نقش تکنولوژی در روابط بینالملل نیازمند تامل و تعمق فلسفی در باب سرشت تکنولوژی و نسبت آن با واقعیت روابط بینالملل است. مفروض فلسفه تکنولوژی این است که پدیده مذکور را نمیتوان به چهره تکنیکی و مصنوع آن تقلیل داد، بلکه این پدیده با ساخت و تکوین واقعیات و معنابخشی به آن یعنی با مبانی فرانظری هستیشناسانه و معرفتشناسانه تفکر سروکار دارد. پرسشی که در مقاله حاضر پردازش میگردد این است که تحولات تکنولوژیک چه تاثیری بر ساختار اقتصاد سیاسی و روابط بینالملل برجای گذاشته و چه نسبتی با فرایند نظریهپردازی در این حوزه برقرار میکند؟ مدعای مقاله این است که تحولات تکنولوژیک بهمثابه عنصر اصلی بازصورتبندی نظام اقتصاد سیاسی جهانی چهارچوبی را برای تحلیل در اختیار فرایند نظریهپردازی اقتصاد سیاسی و روابط بینالملل قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
در این راستا پرسشی که مقالة حاضر را راهبری می کند عبـارت اسـت از این که : تحولات تکنولوژیک چه تأثیری بر ساختار اقتصاد سیاسی جهانی و روابط بین الملل برجای گذاشته است و چگونه بر فرایند نظریـه پـردازی در ایـن حـوزه تـأثیر مـی گـذارد؟ پرسش های قابل طرح دیگر نیز عبارت اند از این کـه : تکنولـوژی چیسـت ؟ چـه اهـداف و قلمرویی را در بر می گیرد؟ موضـوع تکنولـوژی در روابـط بـین الملـل چیسـت ؟ بـا ظهـور تکنولوژی های جدید چه تحولاتی در نگرش به سیاست بین الملل و قواعد بازی و الگـوی روابط بین بازیگران آن پدیدار شده است ؟ فرضــیة مقالــه ایــن اســت کــه تحــولات تکنولوژیــک بــه مثابــة عنصــر اصــلی بازصورت بندی (reconfiguration) نظام اقتصاد سیاسی جهانی چهارچوبی را بـرای تحلیـل در اختیار فرایند نظریه پردازی اقتصاد سیاسی و روابط بین الملل قرار می دهد.
سپس ، با واکاوی انقلاب در فنـاوری اطلاعـات و ارتباطات به عنوان جدیدترین و پیش روترین شاخة تکنولوژی ، چگونگی تأثیرگذاری آن بر تحول مفاهیم و گزاره های اصلی در اقتصاد سیاسی و روابط بین الملل تبیین می گردد و ایـن مدعا پردازش می شود که جریان نظریه پردازی متأخر روابـط بـین الملـل متـأثر از تحـولات تکنولوژیک به سمت یک هستی شناسی جدید در خصوص رابطة نظریه و واقعیـت بـه طـور اعم و فرهنگ و تکنولوژی به طور اخص سوق یافته است .